آدمی در آینه روابط بین فردی سالم به دور از قضاوت و سرزنش متوجه عیوب و کاستیهایش شده و از پیشروی در مسیر معاشرت رشد میکند. رسانه نیز در بهترین حالت شبیه به همین رابطه عمل میکند؛ انتقاد نرم و سازنده از تابوها، کمک به پذیرش تفاوتها در کنار تلاش برای رشد اذهان منعطف. مجموعۀ تلوزیونی «همگناه» در اسفند ۹۸ به نویسندگی محسن کیایی، علی کوچکی و کارگردانی و تهیه کنندگی «مصطفی کیایی» در شبکۀ خانگی انتشار یافت.
ادامه مطلب با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟؛ نگاهی روانشناختی از مجموعه تلویزیونی همگناه
در دو دهه اخیر با انبوهی از درامهایی سر و کار داشتهایم که موضوع آنها به دادگاه یا حکمهای صادره از آن به خصوص جایی که یک طرف آن حقوق پایمال شده یک زن است، ساخته شدهاند. تام مککارتی کارگردانی که برای اسپاتلایت مورد تحسین قرار گرفته بود، این بار خارج از مرزهای آمریکا به دنبال دغدغههای خود است و با مت دیمون اگرچه درامی تکراری را به ما نشان میدهد، اما میتوانیم به دلیل نقاط قوتش دوستش داشته باشیم.
ادامه مطلب نقد فیلم استیل واتر (مرداب) Stillwater تکراری و دوست داشتنی
در مقالهی پیش رو تلاش خواهیم کرد تا جهان داستان و شخصیت محوری فیلم روزهای نارنجی را از منظر جامعهشناختی و جامعهشناسی جنسیت مورد توصیف و تحلیل قرار دهیم. این فیلم محصول سال 1396 بوده و برندهی بهترین فیلم در جشن انجمن منتقدان سینمای ایران در سال شده است. فیلم داستان زندگی کاری و خانوادگی شخصیتی به نام آبان است که گرفتاریها و مسائلِ کاری تنگناهایی برای زندگی شخصی و اجتماعیاش میآفریند.
آبان شخصیت اول داستان است. او زنی است با فرهنگِ شهری که در فضایی غیر از پایتخت برای خودش کسبوکاری راه انداخته (کار خدماتی است) است. در حقیقت او بهنوعی کارآفرینی خُرد و جمعوجوری دستوپا کرده است تا سویهی فردگرا و مستقل خود را مؤکد نماید. او زنی است که از شخصیت مرد خانواده یعنی شوهرش مجید، استقلال اقتصادی دارد. وی تا حدودی عصبی و سردمزاج است. او ارتباط گرمی با شوهرش ندارد و به دور از خانواده و خویشاوندان خود زندگی میکند و ساعات کمی را در خانه میگذراند. او زنی است فعال و در متنِ زندگیِ اجتماعی که نقشهای سنتی زنانه ندارد بلکه نقشهای بیرون از خانه را بهصورت اکتسابی به دست آورده است. این نقشها برخلاف نقشهای سنتی و متعارف مادری و همسری، نقشهای پُرچالش و پردستاندازی است که زن را برای یک زندگی عادی به خطر میاندازد. فعالیتی که آبان انجام میدهد از منظری عرفی شاید «کار سنگین» تلقی شود اما زنان چه کارگر و چه کارفرما ثابت میکنند که تفکیک شغلها بر اساس تفکیک جنسیتی است. میدانیم پس از صنعتی شدن و تغییر و تحول شیوه زیست جوامع در اثر توسعه صنایع، جدایی کارگاه از خانه صورت پذیرفت و تولید به کارخانههای ماشینی انتقال یافت. کارفرمایان قراردادهای فردی میبستند، نه خانوادگی و بهمرورزمان زن و خانواده از تولید بیرون شده و در ارتباط باارزشهای خانگی قرار گرفتند.
از مؤلفههای سینمای دوشان ماکاویف (Dušan Makavejev) علاوه بر مؤلفهی اصلی موج سیاه سینمای یوگسلاوی (اخذ هویت از سمپتوم به جای اخذ هویت از سامان نمادین) تأکید بر آزادسازی انرژی جنسی است که در خود صحنههای مقاربتی و جنسی بیپردهای دارد که افراد با گذر کردن و نادیده گرفتن عمدی موانع بازدارنده اجتماعی با یکدیگر مقاربت میکنند و دوربین در نماهای بسته آلتهای مردانه و زنانه را به تصویر میکشد. موضوعی که فاقد بار تجاری و عوامپسندانه بوده و تأثیر پذیرفته از تحولات اجتماعی سیاسی دههی خود است.
ورود و گسترش این مؤلفه در سینمای ماکاویف ملهم از جنبش ماه مه 68 است؛ جنبش ماه مه جنبشی علیه سرکوبهای مازاد بود. اگر سرکوب میل کودک به همخوابگی با والدین را سرکوب اولیه بدانیم که در پِی آن تمدن و ناخودآگاه شکل میگیرند (کودک اثری جنسی خام خود را در اثر حضور مقتدر پدر و چشمپوشی از میل به والدین را در فعالیتهای تمدنسازی مانند نویسندگی، ورزش، تحقیق و... مصروف میکند و ناخودآگاه به واسطهی سرکوب میل کودک به مقاربت با والدین شکل میگیرد) باقی سرکوبهای دوران بلوغ که از افراد تحت حاکمیت خود میخواهند انرژی جنسیشان را تنها در محدودهی خانوادهی دگرجنسخواه تک همسر مصروف کنند (امری که از پایههای تداوم دولتها است) را سرکوبهای مازاد مینامند.
از این نظر جنبش ماه مه جنبشی مارکوزهای بود که در آن علاوه بر ضرورت رهاسازی کار از یوغ سلطه و سرکوب کارفرماها و سرمایهدارها بر ضرورت آزادسازی نیروی جنسی هم تأکید میشد که سرکوب و کانالیزهسازی آن به دست دولتها صورت میگرفت. حضور این مؤلفه در سینمای یک سینماگر شرقی تحت حاکمیت سوسیالیسم نشان میدهد که کمونیسم بلوک شرق هم در ماهیت خود تفاوت چندانی با دولتهای کاپیتالیسم غربی نداشته است و با بازتولید همان ساختار، هر دو بلوک، مبتنی بر سرکوبِ دمودستگاه دولت و بوروکراسی بوده است. از منظری دیگر میتوان گفت که جنبش ماه می 68 جنبشی علیه هرگونه محدودیت و مرزبندی مشخص بوده است؛ علیه محدودیت روابط جنسی در حوزه خانواده، محدودیت دانش در حوزه دانشگاه و روابط استاد و دانشجو و محدودیت کار در حوزه کارخانه و رابطه کارگر و کارفرما و ساعات مقرر شده برای آن. از مؤلفههای برشمرده شده، محدودیت روابط جنسی تنها در حوزه خانواده و شورش علیه آن بیش از مؤلفههای دیگر متعلق توجه ماکاویف بوده است که بر مبنای آن محدودیتزدایی از روابط جنسی و آزادسازی آن در کنار رهاسازی نیروی کار از محدودهی رابطهی کارگر-کارفرما شرط موفقیت انقلابها و رهاسازی افراد از یوغ سلطه و سرکوب است. سینمای ماکاویف نگاه بدبینانهای به موضوع رهاسازی انرژیهای جنسی از بند محدودیتها و قراردادها داشت. او عقیده داشت که افراد تحمل آزادی را ندارند؛ زمانی که افراد در شرایط آزادی قرار میگیرند که خودشان معنا، ارزش و میزانها را تعریف و تعیین کنند تکیهگاهی وجود ندارد که امور گفتهشده یعنی معنا، ارزش، میزان و... را برای آنها صورتبندی و تعریف کند و این خودِ افراد هستند که بایستی آنها را صورتبندی کنند. به همین دلیل این آزادی یک آزادی تحملناپذیر و خفقانآور است که در آن هیچ تکیهگاه و پایهای وجود ندارد تا افراد به آن تکیه کنند. امری که میتوان آن را به زبان لکانی اینگونه صورتبندی کرد؛ مرگ در برابر رانهی مرگ. رانهی مرگ رو بهسوی جاودانگی دارد و افراد تلاش میکنند مرزهای محدود یک اجتماع بینالاذهانی نمادین را پشت سر گذاشته و از آن فراتر بروند. این اجتماع بینالاذهانی که با عاملیت یک قدرت مرکزی بسته میشود، میتواند مبتنی بر یک ایدئولوژی لیبرالی، سوسیالیستی، مسیحی و... باشد که کارکرد قانون مدرسه دانشگاه مذهب اقتصاد خانواده و... را تعریف میکند، برای افراد تحت حاکمیت خود معنا و ارزش را تعیین میکند، در زندگی چه اهداف و غایاتی را دنبال کنند، از چه اموری چشمپوشی کنند و تلاش میکند تا هیچ مورد تعریفنشدهای وجود نداشته باشد، همهچیز میان افراد و برای افراد قابلانتقال و قابلبیان باشد. این فراروی از مرزهای بسته و تعیینشدهی نمادین که حرکت بهسوی جاودانگی است در خود حاوی یک ژوییسانس و کِیف مازاد هم است اما همانگونه که گفته شد افراد حاضرند با مرگ خود روبرو شوند اما با ژوییسانس خود روبرو نشوند و تنها از آزادیها و لذتهایی بهرهمند شوند که مرزهای محدود یک سامان نمادین برای آنها تعریف کرده است.
برای توضیح این امر و موضع ماکاویف نسبت به آن بر سه فیلم ماکاویف که در آن سالها ساخته شدهاند و از بهترین آثار او هستند تمرکز میکنیم؛ انسان پرنده نیست (1965)، اسرار ارگانیسم (1971)، فیلم دلپذیر(1974). در این سه فیلم بر این موضوع که چگونه ضرورت آزادسازی انرژی جنسی که در ابتدا مضمونی ضمنی در کارهای ماکاویف بوده است اما رفتهرفته با وقوع جنبش ماه می 68 به محتوای اصلی آثار او بدل شده است میپردازیم اما پیش از آن بایستی مؤلفه اصلی موج سیاه یوگسلاوی را اندکی توضیح داد.
برای خواندن این مقاله تحلیلی و مفصل اصل مقاله را از لینک زیر دنبال کنید
مقدمه
اثر «گویا و من» در سال 1398 توسط «فرح اصولی» نقاشی شده و متعلق به مجموعۀ «گوش کن! صدای فروشکستن تاریکی را میشنوی؟» میباشد. ابعاد این اثر 76 در 80 سانتیمتر بوده و با تکنیک گواش روی مقوای ضخیم خلق شده است. این اثر در نمایشگاه انفرادی هنرمند با عنوان «جاری در زمان» در مجموعۀ پروژههای «009821» و همراه با رونمایی از کتاب آثار هنرمند و گفتوگوی «بهرنگ صمدزادگان» با وی، به نمایش درآمده است. غالب آثار این مجموعه شامل؛ ارجاعاتی معنایی و تصویری به آثار شاخص نقاشی غرب هستند که انتخاب آثار و گفتوگوهای هنرمند پیرامون آنها، نشان از غیرتصادفی بودن و زبدهگزینی این آثار دارد. آثاری از جمله: «مونالیزا»، «سوم ماه مه»، «آفرینش آدم» و «تولد ونوس» که علاوه بر جستجوی زبان مشترک میان مفاهیم نقاشی کلاسیک غرب و شرق، بیان نقاشانۀ شخصی فرح اصولی را نیز درون خود جای دادهاند. آنچه این اثر را در قامتی ویژه قرار میدهد، معانی متوالی و ممتدی است که به اثر مبدأ و نخست: سوم ماه مه بازمیگردد و در این امر؛ علاوه بر موجودیت واحد خود، بخشی از محتوا و مضموناش را وامدار پیشمتن خویش است، هم از آبشخور معنایی آن تغذیه میکند و هم به آنچه بر آن وارد آمده، مراد و مفهومی تازه را اضافه میکند و این الحاقات معنایی را در بستر جغرافیا، هویت و فرهنگی بسط میدهد که مؤلفههای تصویریاش در چارچوب بیانی نگارگری و نقاشی ایرانی مفهوم حقیقی خود را مییابند. هنرمند بهطور عامدانه و آگاهانه از این رابطۀ بینامتنی استفاده میکند و این جریان را بهمثابۀ زبانی در نظر میگیرد تا بتواند از رهگذر آن، اندیشه و احساساتاش را بیان کند.
ادامه مطلب خوانش بینامتنی اثر «گویا و من» از فرح اصولی و اثر «سوم ماه مه» از فرانسیسکو گویا
«آی-دا»، نخستین ربات هنرمند انساننما، پیش از برگزاری نمایشگاهش در مصر، بازداشت شد.
به گزارش گاردین، قرار است نمایشگاهی از آثار «آی- دا»، نخستین ربات هنرمند انساننما و آثار هنرمندان برجسته مصر و جهان، در نزدیکی اهرام جیزه در مصر برگزار شود. البته این نخستینباری است که در طول هزاران سال گذشته، به یک نمایشگاه هنر معاصر، اجازه برپایی در نزدیکی اهرام جیزه داده میشود.
نمایشگاه اندی وارهول امروز یکشنبه، دوم آبان ماه به کار خود پایان داد. با پایان این نمایشگاه در موزه هنرهای معاصر تهران، مروری بر آثار مهدی سحابی جایگزین آن خواهد شد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موزه هنرهای معاصر تهران، نمایشگاه پرسونا (مرور آثار اندی وارهول) در موزه هنرهای معاصر تهران تا پایان روز یکشنبه، دوم آبان ماه پذیرای بازدیدکنندگان است و علاقهمندان میتوانند برای بازدید از این نمایشگاه تا پایان روز یکشنبه مراجعه کنند.
نقاشی «جیغ»، یکی از مشهورترین تصاویر دنیای هنر، اثر اصلی موزه جدیدی خواهد بود که به طور اختصاصی برای «ادوارد مونک» در نروژ ساخته شده است.
به گزارش آکادمی هنر و به نقل از رویترز، روز جمعه، موزهای جدید برای «ادوارد مونک» نقاش نامدار نروژی در اسلو پایتخت نروژ افتتاح شد و تابلو نقاشی مشهور «جیغ» نیز یکی از قابلتوجهترین آثار این موزه است. با این حال بازدیدکنندگان از این موزه تا زمان ورود از این خبر نداشتند که با کدام یک از نسخههای متفاوت این نقاشی مواجه خواهند شد.