شکافتن امواج (لارس فونتریه 1996)، فیلمی است دربارهی سوبژکتیویتهی زنانه. فونتریه همچون بسیاری از اسلاف اروپاییاش، فیلم را حول یک زن بنا کرده و فیلم را به کنکاش روانکاوانهی شخصیت اصلیاش بدل میسازد. زنی هیستریک که برای جبران فقدان هویت زنانهی خود، به سمت عشق، به عنوان مطمئنترین راه پناه میبرد. اما پیامد عشق او کنشی انقلابی و مسئلهزا است. این متن در تلاش است تا با تشریح هیستریای زنانه و سوژهی هیستریک، و بررسی مفهوم عشق در اندیشهی لاکان، به تحلیل سویهی انقلابی و سیاسی عشق در شکافتن امواج بپردازد.
ادامه مطلب زنگها برای که به صدا در میآیند؟ / تحلیل روانکاوانهی مفهوم عشق در فیلم شکافتن امواج
فیفی از خوشحالی زوزه میکشد. اما دلیل خوشحالیاش چه میتواند باشد؟ رخداد یا واقعیت کلانی که او را تا حد زوزه کشیدن برانگیخته است، چیست؟ رخدادی که بروزش همچون مدخلی غیرمنطقی مسیر زیست عافیتطلبانهی سوژه را تا ابد بر هم زده است. اما واکنش فیفی به این رخداد البته که یک واکنش هیستیریک است. واکنشی که نقاش به مدد فرم آن را بدین صورت تصویر کرده: یک شکاف یا گسیختگی به شکل دهان که در هیئت فیفی رخنه کرده و تماماً آن را در اختیار خود گرفته است. یک شبهِ حفره که بینندهی اثر را برای چشم دوختن، خیره ماندن و نهایتاً ناپدید گشتن در خود فرا میخواند. البته هیچ بعید هم نیست که نفس همین ناپدیدی حتمی بیننده در مغاکِ بدن فیفی دلیل زوزه کشیدن او باشد. واقعیتی که پیشاپیش اتفاق افتاده است. خیلی قبل تر. به واقع حتی پیش از مواجههی بیننده با فیفی. یا حتی پیش از تولد بیننده. گو اینکه برای فیفی بیننده از قبل مُرده باشد. و اما آیا فیفی یک مالیخولیایی است؟
ادامه مطلب یهمن محصص، فیفی از خوشحالی زوزه میکشد/ خوانش تصویر؛ شمارهی شانزدهم