«مهتاب» در آستانه برگزاری مراسم اسکار برنده بزرگ جوایز اسپریت شد.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر به نقل از اسکرین دیلی، جوایز سالانه اسپریت که به اسکار سینمای مستقل آمریکا شناخته میشود، برندگان خود را ساعتی پیش شناخت. در مراسم اهدای جوایز سی و دومین جوایز سالانه اسپریت فیلم «مهتاب» ساخته بری جنکینز برنده قاطع جوایز شد و ۶ جایزه به خانه برد.
فروشنده
کارگردان: اصغر فرهادی
کشور: ایران (سومین نامزدی این کشور)
بازیگران: شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی، فرید سجادی حسینی
ادامه مطلب منتقدان دربارهی نامزدهای بهترین فیلم غیرانگلیسی اسکار 2017 چه میگویند؟
زُل، نخستین مجموعه
قدیمیترین مجموعه عکس مجید کورنگ بهشتی مربوط به دوران ابتدایی کار حرفهای هنرمند به عنوان عکاس است. مجموعه «زُل» در سال 1379 در گالری کلاسیک اصفهان به نمایش درآمده است. به نظر میآید این مجموعه بیشتر حاصل تجربیات و آموختههای هنرمند در رشته دانشگاهی او یعنی نقاشی است و برآمده از برخوردی نیمه انتزاعی تا حدودی فرمالیستی با دنیای اجسام و اشکال، فرمها و البته بیشتر رنگهاست. او گاه کادری را برمیگزیند که حاصل ترکیب اتفاقی چند شیء متفاوت در کنار یکدیگر است و او به نحوی آنها را با یکدیگر ترکیب میکند که حاصل مجموعهای بینقص از ترکیببندیهای بکر و جسورانه میشود. ترکیبی نقاشانه مملوء از خاکستریهای رنگی متنوع. ترکیب رنگهای این دست آثار هنرمند گاه به قدری کامل و بینقص هستند که گویی خود او به ساخت میزانسن، صحنهآرایی و رنگ کردن کاراکترهایش در تصویر دست زده است و فقط به جای قلممو و انجام نقاشی، دوربین عکاسی و مدیوم عکس را جایگزین کارش کرده است. ترکیببندیهای موجود در این مجموعه گاه تنها بر پایه رنگها شکل گرفته است. نگاه برتری جویانه رنگ بر فرم در کارها و حس و حال آثار به گونهای است که باعث میشود این آثار را بیشتر مربوط به نگاه نقاشانه او بسنجیم. در این کارهای با مایه انتزاعی میتوان نوعی شاعرانگی شخصی هنرمند را دید. دیوارهای رنگ و رو رفته، پارچهها، فلزات زنگ زده یا دیگر سطوح با تونالیتههای رنگی مختلف دستمایه کار هنرمند در خلق تصاویر این مجموعه بوده است.
نزدیک شدن دوربین به سوژهها در وسعت بیواژه
مجموعه بعدی هنرمند که قسمتی از آنها تحت نام «وسعت بیواژه» در قالب کتابی در سال 1382 به چاپ رسیده است، نگاه نقاشانه هنرمند، کمی از حال و هوای دوران تحصیل او فاصله میگیرد. با اینکه ترکیببندیها به همان اندازه موفق و خلاق هستند، اما هنرمند نگاهش را نه تنها معطوف به فرمها کرده بلکه این بار به تعمد خواستار ورود دیگر مفاهیم به کارهایش نیز شده است. نزدیک شدن دوربین کورنگ بهشتی به سوژهها به گونهای است که او توانسته آن سوژه را از آن خود کند. عکاس به اندازهای به اشیای دنیای اطراف خود نزدیک میشود که هویت واقعی آنها را آن گونه که ما میشناسیم، میستاند. او نه آنقدر به سوژه نزدیک شده است که بیننده دیگر نشانهای از هویت آن یافت نکند و نه از فاصلهای از سوژههایش عکاسی کرده که ما آنها را به عنوان کاراکترهای روزمره خود به راحتی در خاطره تصویری مغز خود بازشناسی کنیم. تلی از زباله، بازی سایه نردهها، درختان یا دیگر عناصر در فضاهای آشنای هر روزه مانند راهپله و دیوارهای سیمانی، جویها و برکهها و گودالهای آب، زبالههای شناور در رودخانه به همراه انعکاس تصاویر آسمان در قسمتهای شفاف مثل آب یا شیشه ماشین و...، حضور حصارهای فلزی و پرچینهای چوبی، دیوارهای مخروب و ساختمانهای نیمهساز و هر چیز کوچک دمدستی که در فضای یک شهر (در هر کجای دنیا!) میتوان یافت، دستمایه کار هنرمند برای خلق ترکیببندیهای سیاهوسفید او شده است تا به وسیله آن فارغ از قابی انتزاعی به بیان مفاهیم فکری خود نیز بپردازد. تصاویری که گاه آنقدر پرکنتراست شدهاند که صرفاً یک ترکیببندی تیرهروشن کلاژ مانند به نظر میرسند؛ تصاویری که حاصل ضدنور (سیلوئت) اشیاء در نور خورشید هستند. با دیدن این مجموعه مخاطب این احساس را میکند که گویی هنرمند در روند (پروسه) کاری خود، رفتار عکاسانه بیشتری از خود بروز داده است (یا لااقل آنچه ما در حافظه تعریف شده خود از عکاس انتظار داریم!) و تا حدودی از حال و هوای روحیات نقاشانه خود فاصله گرفته است؛ هر چند او از تجربههایی بصری آثار ابتدایی خود مانند بافتها و فرمهای زمخت و لطیف به بهترین شکل در این مجموعه نیز بهره گرفته است. چیزی که او تا متأخرترین آثارش نیز همچنان در استفاده از آنها (خود آگاه یا ناخودآگاه) تأکید دارد، وجود نوعی انزوای شخصی هنرمند که در مجموعههای اول به صورت شاعرانه گونهای خودنمایی شده، در این مجموعه در قالب مفاهیمی به صورت ذهنیتر نمایان شده است و هنرمند رویکردی مفهومیتر را در کارهای خود وارد کرده است. این رویکردی است که کورنگ بهشتی به همراه نگاه خاص انتزاعیاش تا آخرین مجموعه آثار خود یدک میکشد. یعنی حتی در آثاری که رویکردی کاملاً اجتماعی دارند، شاهد برداشتهای کاملاً شخصی و درونی هنرمند هستیم و او خواسته یا ناخواسته نتوانسته از این بند رها شود. این دقیقاً یکی از ویژگیهایی است که کارهای او را منحصر به فرد یا بهتر بگوییم منحصر به خود او کرده است. همین مسئله بارزترین روند کاری کورنگ بهشتی در این سالهاست.
مقاله کامل را از زیر دانلود کنید
گالری تادیس روپک پنجمین نمایشگاه انفرادی مارک برندنبرگ را برگزار نموده است. این نمایشگاه با عنوان «خیابان آلفا»، متشکل از ۲۴ طراحی از از یک مجموعهی جدید است که بر اساس عکسهای تاریخی از پوششهای سنتی و تصاویری از جوانان با روپوش مدارس کشیده شدهاند.
ادامه مطلب خیابان آلفای مارک برندنبرگ در گالری تادیس روپک
در نگاه نخست به نظر میرسد نقاشیهای پیتر فِری استمرار سنت قدیمی نقاشان منظرهنگاری نظیر کانستِبِل، دال، فردریش و ترنر است.
ادامه مطلب نمایش آثار بزرگترین وارث نقاشان منظرهی انگلیسی تاریخ در سالزبری
شب گذشته برندگان جوایز سزار (معروف به اسکار فرانسوی) معرفی شدند و جرج کلونی بازیگر سرشناس آمریکایی جایزه یک عمر دستاورد سینمایی را از آن خود کرد.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر به نقل از اسکرین دیلی در چهلودومین دوره جوایز سینمایی سزار فیلم «او» Elle به کارگردانی پل ورهوفن جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد و ایزابل هوپر برای نقشآفرینی در این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر زن شد.
ایزابل هوپر پیش از این جایزه بهترین بازیگر زن گلدنگلوب را دریافت کرده و برای دریافت جایزه اسکار نیز نامزد شده است.
در این مراسم جایزه بهترین بازیگر مرد نیز برای بازی در «اینجا آخر دنیاست» به گاسپار اولیل اعطا شد. «این آخر دنیاست» به کارگردانی زاویه دولان در شب اهدای جوایز سزار برنده دو جایزه بهترین کارگردانی و بهترین تدوین هم شد.
این در حالی است که فیلم «الههها» به کارگردانی هدی بنیامینا سه جایزه بهترین بازیگز زن نقش مکمل، بهترین بازیگر زن نوظهور و بهترین فیلم اول را از آن خود کرد.
فهرست برندگان جایزه سزار:
بهترین فیلم: «او»
بهترین بازیگر زن: ایزابل هوپر در «او»
بهترین بازیگر مرد: گاسپار اولیل در «این آخر دنیاست»
بهترین بازیگر زن نقش مکمل: دبورا لوکومونا در «الههها»
بهترین بازیگر مرد نقش مکمل: جیمز تیری در «شکلات»
بهترین کارگردان: زاویه دولان برای «اینجا آخر دنیاست»
بهترین فیلمنامه غیراقتباسی: سالویگ آنسپاش و ژان لوک گاگت برای «تاثیر آبی»
بهترین فیلمنامه اقتباسی: سلینا سیاما برای «زندگی من به عنوان یک کدو سبز»
بهترین تدوین: زاویه دولان برای «اینجا آخر دنیاست»
بهترین فیلمبرداری: پاسکال مارتی برای «فرانتز»
بهترین فیلم خارجی: «من دنیل بلیک» به کارگردانی کن لوچ
بهترین مستند: «ممنون رفیق» ساخته فرانسیس روفین
بهترین انیمیشن کوتاه: «او دو روح دارد» ساخته فابریک لانژ ویجا
بهترین انیمیشن بلند: «زندگی من به عنوان کدو سبز» به کارگردانی کلود باراس
بهترین فیلم اول: «الههها» به کارگردانی هدی بنیامینا
بهترین بازیگر زن نوظهور: اولایا آمامرا در «الههها»
بهترین بازیگر مرد نوظهور: نیلز اشنایدر در «الماس سیاه»
بهترین موسیقی: ابراهیم مالوف برای موسیقی «جنگلهای سیبری»
فیلم تصویر غیرقابل تحملی از کودکی شکننده و تنها در فضای خالی وسیع به ما نشان میدهد. مخاطب از قابی با خطرات ناشی از ساخت انبوه فیگور از دست رفته توسط خودمان در مرکز تصویر روبهرو میشود. از لحظهای که کارگردان گرت دیویس دوربیناش را به بالای یک ایستگاه راه آهن متروک میبرد و سارو (با بازی به یاد ماندنی سانی پاوار) پنج ساله را به تصویر میکشد ما در گیر حس و حال قصه میشویم.
دیویس اولین تجربه کارگردانی خود را در مجموعه تلویزیونی «بالای دریاچه» Top of the Lake اعتماد به نفس خود را نشان داد. این اقتباس از داستان حقیقی سارو بریرلی -داستان بچه کوچکی را روایت میکند که پس از گمشدن توسط خانوادهای استرالیایی پذیرفته میشود. او پس از 25 سال ردی از خانوادهاش را با استفاده از گوگل ارث دنبال میکند- مشکلاتی در مورد ضربآهنگ و موسیقی دارد؛ ولی این چیز مهمی نیست زیرا که پایان بندی غم انگیز آن همه را می پوشاند و پاک میکند.
سارو وقتی به همراه برادرش برای کار به یک ایستگاه شبانه میرود، بر نیمکتی خوابش میبرد. وقتی بیدار میشود، تنهاست. جستوجوی برادرش پس از ساعتها او را به یک قطار خالی میرساند و او مجدد به خواب کوتاهی میرود وقتی که بیدار میشود، او خود را در یک قطاری مشاهده میکند که با سرعت در حال حرکت است و 1600 کیلومتر از خانه به سمت کلکته دور شده است. زبان هندی به بنگالی تغییر کرده است، با این اوصاف او به سرعت قوانین بقا را از تماشای دیگر کودکان خیابانی میآموزد. یکی از آنها به آرامی در حال عبور یک تکه مقوا برای خواب به او میدهد. اگرچه بچه ها از یکدیگر توسط پلیس جدا میشوند، سارو برگشت به جمع کارتن خوابهایی که کارتنهای خود را باید به صورت منظم زیر بغل خود حمل کنند و تک و تنها جایی را بیابند. این جزییات شرح داده شده تند و تلخ هستند.
دو پتل پس از چند سال در یک اثر درخور دیگر نشان میدهد کاریزمای رسیدن به یک ستاره را دارد و بزرگسالی سارو را به خوبی بازی میکند. در ایفای نقشاش آن عشق جداافتادگی از خانواده و جراحتی که از زندگی یک کودک تاسمانیایی در فضای خارج از خانه باقی مانده، دیده میشود. نیکول کیدمن نیز یکی از بهترین نقش آفرینیهای خود در حرفهاش را در نقش سو مادر سو و برادر خواندهاش مانتوش ایفا کرده است.
جستوجوی سارو، آغازی از شیرینی تصویر هندی و فلاش بکی پروستی (منظور رجعت به گذشتهای است که مارسل پروست در رمان در جست و جوی زمان از دست رفته استفاده کرده بود) است. وقتی هر دو شخصیت اصلی کنار گذاشته میشوند فیلم در پایان بخش دوم وارد یک برزخ میشود. این برزخ با موتیف پیانو به صورت فزایندهای آغاز و به یک فضای محبوس و ساکت تبدیل میشود. پیشرفت کند فیلم خیلی زود کنار گذاشته میشود و فیلم در برجستگی عاطفی نقطه اوج برداشت ما از فیلم است.
زمانی که پارتیزانهای ارتش آزادیبخش ملی ناگهان وارد کلیسایی در غرب کلمبیا شدند و ۱۸۰ نفر را ربودند خوان دنیل اوتویای ده ساله به همراه خانوادهاش برای مراسم عشاء ربانی در آنجا حضور داشتند.
ادامه مطلب دربارهی خوآن دنیل اوتویا؛ مهمترین هنرمند کلمبیایی قرن 21اُم