در اولین مواجهه با فیلم عطش Bakjwi باید این را در نظر داشت که شما با فضای بسیار تاریکی روبهرو هستید و قطعا در چنین خوانشی نحوه تماشای آن بسیار حائز اهمیت است. در کل رنگآمیزی سینمای چن ووک پارک همیشه به صورتی بوده است که با فضاهای تاریکی روبهرو بودهایم اما اینبار قضیه بسیار متفاوت است. اغلب فیلم در فضاهای بسیار تاریک و شب هنگام درون خانهای میگذرد. با وجودچنین نوری باز هم قاببندیها و فیلمبرداری خیلی خوب فیلم لذت بصری از آن را متفاوت کرده است. یک نکته را هم نباید فراموش کرد که وقتی با خونآشامها روبهرو هستید منفذهای نور باید بسته شود و همین مشکل آفرین شده است. جذابیت و کشش فیلم در یک خانهی کوچک نیز قابل تحسین است.
ادامه مطلب عطش (چن ووک پارک): رنگآمیزی خون در تاریکی
قهرمان در سری مقصد نهایی به نظر شما کیست؟ شخصی که یک دقیقه آینده را در رؤیای صادقه میبیند و دیگر افراد را میخواهد نجات دهد یا اینکه قهرمان را عنصری فراتر از این حرفها میبینید. نظر من بر این است که در این سری مرگ نقش اصلی را بازی میکند. این مرگ است که به شما خود را نشان میدهد. مانند اینکه یک ضربه پنالتی را به دروازهبان بگویند به کدام سمت میزنند و بعد آنقدر ماهرانه ضربه زده شود که دروازهبان باز هم نتواند توپ را مهار کند. مرگ چنین نقشی در مقصد نهایی دارد. به یک نفر الهام میکند که او و همقطارانش همگی خواهند مرد و کام مرگ را خواهند چشید. برخی توجهی با او ندارند و سلاخی میشوند و برخی دیگر تمام سعیشان را میکنند و باز هم اسیر او خواهند شد. این مرگ است که قهرمان را زنده میگذارد و به او میفهماند که در مقابل این امر مقدر هیچ از دستش بر نمیآید.
ادامه مطلب سری مقصد نهایی: مرگ میزبان شماست
همیشه ترس ما نتیجهی دیدن لحظهی یک موجود کریه و وحشتناک و یا حادثهای دلخراش نیست، بلکه گاهی ترسها ریشههایی بسیار عمیقتر در درون ذهن و ناخودآگاه انسان دارد که سالها طول میکشد تا کم کم رشد کرده و نشانههای خود را آشکار کند. فیلم آب تیره اثر والتر سالس نیز از آن نوع فیلمهایی است که در عصر تکنولوژی و پیشرفت فنی، غرق در جذابیتهای بصری و جلوههای ویژه نشده و به سینما به عنوان اسبابی برای تفکر و شناخت زوایای پیچیده روح انسان احترام میگذارد و بر عکس خیلی از هم خانوادههای خود به شعور مخاطب توهین نمیکند. فیلم به ما چیزی بسیار فراتر از سلسله صحنههای کریه و تهوعآور بیارزش از زاویه دوربین را هدیه میکند و به این طریق در سالی که رقیبان پرطرفدار و پر حاشیهای داشت توانست جایگاه خوبی برای خود دست و پا کند. در قرنی که اکثر فیلمهای ژانر وحشت فقط و فقط از فرمول تکراری و سخیف (blood , beast , breast)BBB دنبالهروی میکنند باید قدر فیلمهایی نظیر آب تیره با پشتوانه روانشناختی مناسب را دانست. در این فیلم ترس ما از روح، هیولا، جن، یا فضاییها نیست، بلکه ترس از رانده شدن و صدمه دیدن توسط عزیز ترین عضو خانواده خود است.
ادامه مطلب آب تیره (والتر سالس): ترسی از اعماق وجود
1- کریس قبل از آن که به حقیقت مرگ خود و فرزندانش آگاه شود، تمام تلاش خود را میکند تا بچههایش را از نور خورشید در امان نگاه دارد. او حتی زمانی که بچههایش از ترس نوری که خانه را غرق کرده (تعبیری که کریس از نور خورشید دارد همین است زمانی که به خدمتکاران توضیح میدهد که ورود نور به این خانه، مثل ورود آب به کشتی است. هر دو ویرانگرند و غرق میکنند!) جیغ میکشند و با این حال اتفاقی برایشان نمیافتد بر این اعتقاد خود پافشاری میکند! اما دقیقا زمانی که نسبت به حقیقت آگاه میشود نور را میپذیرد. از این منظر شاید بتوان ادعا کرد که دیگران The Others فیلمی دربارهی جهالت و فقدان آگاهی است.
ادامه مطلب ستایش آگاهی / چند یادداشت پیوسته دربارهی فیلم "دیگران"
تپهی خاموش داستان دختر کوچکی به نام شارون است که کابوسهای وحشتناکی در مورد شهری به نام سایلنت هیل (silent hill) دیده و دچار خوابگردی شده است. رز (مادر شارون) معتقد است برای درمان شارون باید او را به محلی که در کابوسهایش میبیند ببرند, بنابراین به رغم مخالفتهای همسرش (کریستوفر) او و شارون به طرف شهر سایلنت هیل حرکت میکنند. در بین راه ناگهان یک دختر بچه وسط جاده آمده و ماشین آنها از جاده منحرف میشود. رز بیهوش شده و زمانی که به هوش میآید میبیند که شارون در ماشین نیست. او با پلیسی به نام سیبل بنت که در تعقیب آنها به این شهر رسیده است, جستوجو برای یافتن شارون در داخل شهر را آغاز میکنند.
ادامه مطلب تپه خاموش (کریستف گنس): ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم... *
واکنش عمومی اولیه در مقابل جان کرامر، مشهور به قاتل اره آهنبری در فیلم اره، به ظاهر میتواند همان واکنش همیشگی در برابرِ فیگورِ هیولا به مثابهی عامل موقتی اختلال باشد. اختلالی که نتیجهی فوری آن، به شکلی قابل انتظار منجر به شکلگیری سه جایگاه سنتی هیولا، قربانی و ناجی خواهد شد. این نظم جدیدی است که از دل بینظمی ناشی از حضور هیولا، بازتولید میشود. عمده فعالیت تماشاگران در این نظم جدید، کاهش حداکثری فاصله خود با موقعیت/ماهیت هیولا و غلبه بر وحشت ناشی از این کاهش فاصله است.
ادامه مطلب تحلیل اره (جیمز وان): قصابی بدن و ایدههایی برای رستگاری
سال 1999 راب زامبی خواننده شهیر هوی متال تصمیم به ساخت فیلم خانهی هزار جسد House of 1000 Corpses گرفت. در ابتدا قرار بر سرمایهگذاری یونیورسال بود؛ اما خشونت زیاد آن سبب شد یونیورسال دست به عصا در مورد اولین کارگردانی زامبی تصمیم بگیرد. پس از چندی کمپانی لایونسگیت شریک یونیورسال شد و فیلم ساخته شد. به تأخیر افتادن اولین فیلم زامبی کم نبود و بالاخره با رنگ و لعاب فیلمهای وحشت دههی 1970 ساخته و در سال 2003 با درجه NC-17 بالاترین درجه ممنوعیت سنی اکران شد.
ادامه مطلب خانهی هزار جسد (راب زامبی): تلی از جسد بر روی نگاتیوهای خشدار