حراج لندنی وابسته به ساتبیز چند روز دیگر با آثاری مربوط به خاورمیانه کار خود را آغاز خواهد کرد.
به گزارش بخش تجسمی آکادمی هنر، «آکشن روم لندن» The Auction Room یکی از موسسات اقتصاد هنر مرتبط با ساتبیز است که حراجهای خود را به صورت آنلاین برگزار میکند؛ این موسسه توسط جورج بیلی و لوسیندا لایث پایه گذاری شده و چند سالی است سعی دارد در حوزهی هنر خاورمیانهای نقشی جدی داشته باشد.
ادامه مطلب تنها پنج روز تا «آکشن روم لندن» مرتبط با هنر خاورمیانه
رخداد Magic of Persia 2013 که هفتمین دورة خود را برگزار میکند، مهرماه به دور نهایی خواهد رسید.
به گزارش بخش تجسمی آکادمی هنر، مجیک آف پرشیا رخدادی سالانه است که با هدف معرفی هنرمندان نوظهور آغاز به کار کرده و امسال هفتمین دورهی خود را پشت سر می گذارد. این دوره آثار منتخبین مجیک، مهرماه، همزمان با هفتهی فریز لندن در رویال کالج به نمایش در میآید.
نشست «ادبیات تطبیقی و تصویرشناسی: تصویر دیگری بینافرهنگی در ادبیات» در خانه هنرمندان 28 شهریورماه 1392 از ساعت 18 الی 20 برگزار میشود.
به گزارش بخش پژوهشی آکادمی هنر، در این نشست با سخنرانی دکتر حسن فروغی، دکتر محمد زیار و عطیه اعرابی به تصویرشناسی پرداخته میشود.
ادامه مطلب نشست «ادبیات تطبیقی و تصویرشناسی: تصویر دیگری بینافرهنگی در ادبیات»
نمایش «تعبیر یک رویا» با تغییر یک بازیگر روی صحنه خواهد رفت.
به گزارش بخش تئاتر آکادمی هنر به نقل از روابط عمومی این نمایش، قرار بود اتابک نادری در این نمایش حضور داشته باشد، چنانچه در اجرای جشنوارهای «تعبیر یک رویا» وی در این نمایش بازی کرده، اما به دلیل مشغله کاری نادری، رحیم نوروزی در این نمایش به ایفای نقش میپردازد.
«تعبیر یک رویا»، که خیرالله تقیانیپور آن را سال گذشته در بخش مسابقه ایران سی و دومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر اجرا کرده و با استقبال مخاطبان و هئیت داوران مواجه شد. این نمایش، که سال گذشته نامزد دریافت جایزه نویسندگی، کارگردانی، بازیگری زن و بازیگری مرد شد، در بخش نویسندگی، بازیگری زن و بازیگری مرد مورد تقدیر قرار گرفت. در این نمایش بازیگرانی چون رحیم نوروزی، آناهیتا همتی، شیوا مکی نیان، مسعود حجازی مهر، رضا پایی، جواد پورزند، مصطفی ساسانی، حسین شفیعی، محمدهادی عطایی، الهه شه پرست بازی میکنند. در «تعبیر یک رویا» جواد نوری مشاور کارگردان و تهیه کننده نمایش است و در این اثر نمایش علی صدیقیان، علی المئی و حمید گرگانی به صورت زنده اجرای موسیقی نمایش را بر عهده دارند.
وجه تشابه فلاندر و فیلمِ آخر دومُن، ورایِ شیطان، آدمهایی هستند که از سوی مرکزیت اقتصادی – سیاسی شهری، زبالهدانِ تمدنِ جدید حساب میشوند و باید در حومهها و حاشیهها بمانند تا بافتِ ایدئولوژیکی و روایی این مرکزیت را مشروعیت بخشند و ازاینرو تنها کارکردشان، این است که در جنگها شرکت کنند و کشته شوند؛ آدمهایی که تنها با نگاههایِ خیره در دوردست، جایگاه حاشیه¬شدهی خود را مرور میکنند و آنگاه منتظر ظهور یک معجزه میمانند. در فلاندر این معجزه نشان داده نمیشود و ازاینرو تصویری که از این آدمها در فیلم میبینیم، ملموستر و انضمامیتر است. به ویژه اینکه در فلاندر، این نگاه به دوردست و دیگریای که سوژههای فیلم به آن خیره میشوند، نامتعینتر و سیالتر است. در ورایِ شیطان نیز، هرچند معجزه رخ میدهد، اما موقعیت آدمها هنوز همانی است که پیشتر هم وجود داشت و آنها همچنان باید به افق دوردست خیره شوند تا جایگاه حاشیهشده و پرتافتادهی خود را به یاد آورند و این تنها مازاد به جا مانده¬ای است که در یک محیط فلاندری، همیشه برقرار است، حتی وقتی که این محیط حاشیهای، ابرانسانی را در خود بسازد که دست به معجزه بزند، این معجزهها هیچگاه تغییری در جایگاه آدمهای فلاندری ایجاد نمیکنند.
ادامه مطلب عبور از مرزها، برای مواجهه با دیگریِ دوردست... / دربارهی فلاندر، ساخته برونو دومُن
خلاصة داستان: شیوا در حالی از امیرعلی (پسر کوچکش) نگهداری میکند که بهروز، همسرِ او به دلیل قتل غیرعمد، پنج سال است در زندان به سر میبرد و منتظر حکم اعدام است. شیوا در طی این سالها، تلاش کرده که از خانوادة مقتول رضایت بگیرد، اما موفق نشده است. یک بار او تصمیم میگیرد امیرعلی را برای اولین بار به ملاقات مردی ببرد که نمیداند پدرش است. امیرعلی با بهروز، غریبی میکند و بهروز تلاش دارد خودش را به عنوان پدرِ او بشناساند ...
یادداشت: در میانة فیلم، موقعیت خاصی اتفاق میافتد که در جهت رساندن مضمون اثر، بسیار عالی عمل میکند و علاوه بر منطق داستانی حاکم بر آن، منطقی درونیتر هم این داستانک را به کلیت اثر تعمیم میدهد تا اشخاص داستان و متعاقب آنها، تماشاگر، به نتیجهای درخور برسد؛ این موقعیت زمانی اتفاق میافتد که امیرعلی، بعد از چند درگیری بامزه با پسر چاق همسایه، در نهایت برای گرفتن انتقام از او، سنگی به شیشة منزلشان پرت میکند که باعث شکستن شیشه میشود. در حالیکه او از این کار به شدت وحشت کرده -تا حدی که سعی میکند در یک عکس العمل کودکانه، خودش را زیر پتو قائم کند- بهزاد سر میرسد. این بهترین موقع ورودِ او به زندگی پسر، بعد از پنج سال است زیرا موقعیتی که امیرعلی در آن گرفتار شده و ترس او از عکس العمل همسایه، باعث میشود تا با دیدن پدرش در خانه بعد از این همه سال، احساس آرامش بیشتری کند. در آغوش کشیدن پدر، در همان بدو ورود، بر این ادعا صحه میگذارد.
در ادامه، وقتی مرد همسایه جلوی درب آنها میآید و به امیرعلی خورده میگیرد -بهزاد که دیگر حاضر نیست با کسی درگیر شود- با آرامش از امیرعلی میپرسد که آیا او شیشه را شکسته یا نه. امیرعلی به دروغ میگوید نه و همه چیز تمام میشود. اما نه ... انگار تازه همه چیز آغاز شده است؛ انگار حالا موقعیتی که امیرعلی در آن افتاده مقیاس کوچک شدة همان مشکل پدرش بهزاد است. او حالا گام به مرحلهای گذاشته که باید با عواقب کار خود رودررو شود و این را بهزاد به او میفهماند، هنگامی که امیرعلی اعتراف میکند شکستن شیشة همسایه کارِ او بوده است. بهزاد که خود در موقعیتی مشابه اما بیرحمتر قرار گرفته این را میداند که باید عذرخواهی کند. باید به خاطر کار اشتباه، طلب پوزش کرد و حال اگر طرف مقابل نبخشید، "خب، به هرحال ما وظیفهمان را انجام دادهایم". بهزاد، امیرعلی را جلوی درب همسایه میبرد و بچه از مرد همسایه عذرخواهی میکند اما با عکس العملی مواجه میشود که نه ما، نه بهزاد و نه امیرعلی ( با اتکاء به حرف بهزاد دربارة اینکه اگر باادبانه عذرخواهی کند، طرف مقابل خواهد بخشیدش) انتظار نداشتیم؛ داد و بیداد همسایه در مواجه با عذرخواهی بچه از او، واقعیت تلخ دیگری است که امیرعلی با آن دنیای کوچکش، تجربه میکند تا یک قدم دیگر به سمت بزرگ شدن پیش برود. این جملة بهزاد در مواجهه با این عکس العمل غافلگیرکنندة مرد همسایه در گوشمان زنگ میزند که: "بعضیها نمی بخشند"؛ اما با وجود این، امیرعلی متوجه میشود که در هر صورت باید عذرخواهی کرد. این تجربة هر چند کوچکِ روزمره، موجب میشود تا پسر کوچک بعد از فهمیدن اینکه پدرش به چه علت به زندان افتاده، دست به اقدام بزند. او حال میداند که باید عذرخواهی کند تا پدرش را نجات دهد. حالا دیگر از آن دنیای بچه گانة ابتدای فیلم، با آن بازیهای خیالپردزانه فاصله گرفته است. سکانس شروع فیلم، در انتهاست که معنا مییابد؛ امیرعلی قرار است جای مادر خستهاش را بگیرد و قدم در راهی بگذارد که نشاندهندة رشد عقلی اوست. دکوپاژ کارگردان در صحنهای که امیرعلی با صورتی مصمم و قدمهایی محکم، دست در دست رئیس زندان، به سمت دوربین میآید تا به درِ خانة خانوادة مقتول برسد، در رساندن مفهوم ذکر شده بسیار قابل توجه است؛ اما تأثیرگذارترین صحنة فیلم، همانا در انتهایش رخ میدهد. جایی که امیرعلی با آن لحن کودکانه، تمام سنگینی عملی مثل قصاص را در کلام سادة خود خلاصه میکند و آنقدر ساده و صمیمی عذرخواهی میکند که انگار شیشهای شکسته باشد و اتفاقاً همین سادگی و صداقت بیش از حد اوست که آن نمای تکان دهندة پایانی را شکل میدهد؛ جایی که مادر مقتول نگاهی طولانی به دوربین میاندازد و کم کم اشکش جاری میشود.
فیلم مستند Sacro Gra به کارگردانی جانفرانکو رزی فیلمساز ایتالیایی جایزة شیر طلای هفتادمین دوره جشنواره فیلم ونیز را دریافت کرد.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر، مراسم اختتامیه قدیمیترین جشنواره سینمایی دنیا شنبه شب هفتم سپتامبر برگزار شد و داوران بخش مسابقه بینالملل به ریاست برناردو برتولوچی با وجود حضور 19 فیلم داستانی جایزه را به تنها رقیب مستند، یعنی مستند ایتالیایی Sacro Gra ساخته جانفرانکو رزی اعطاء کردند. این مستند اولین فیلم مستندی است که تاکنون برنده جایزه برتر جشنواره ونیز شده و همین طور پس از 15 سال اولین فیلم ایتالیایی است که این جایزه را دریافت میکند. Sacro Gra درباره کسانی است که در «گرانده راکوردو آنولاره» جاده کمربندی بزرگ شهر رم زندگی و کار میکنند.
ادامه مطلب شیرهای هفتادمین دوره جشنواره ونیز برندگان خود را شناختند + لیست برندگان کلیه جوایز لیدو 2013
داریوش مهرجویی نامی است که همهی ما میشناسیم. مهرجویی بعد از حدود چهار دهه خلق آثار ماندگار و به یاد ماندنی در سینمای ایران اکنون به چه خوبه که برگشتی رسیده است و حال نقدهایی در پیِ این پرسش شکل میگیرد که این فیلم چه جایگاهی در سینمای ایران و از همه مهمتر چه جایگاهی در پرونده سینمایی مهرجویی دارد؟ اما شاید بهتر است پیش از پرداختن به این نکته، نگاه مجملی به چهار دهه آثار او بیندازیم.