ایلیا رپین نقاش دو قرن است. نقاش سالهای بد و صفحات سیاه تاریخ، صفحاتی که آبستن رنج های بزرگ بودند و پرسپکتیو آینده، چشم اندازی خالی بود. سالهایی برای برهوت و باروت و امیدی که در میان دود و سرب با نامیدی اینهمان میشد. امید و آینده مازادی را درون خود حمل میکردند که جز به میانجی توتولوژی با ناامیدی نسبت نداشتند. گزارههایی که یکی پس از دیگری در خون خود طعم گس مرگ را میچیشدند.
به گزارش بخش تجسمی آکادمی هنر، گالری لمان ماپین از برپایی نمایشگاهی از آثار عکاس اهل لسانجلس، کاترین اوپی، خبر داد. برای این رویداد، همزمان کارهای جدیدی در دو فضای نمایشگاهی گالری در معرض دید قرار میگیرد که تاکیدی بر تعامل هنرمند با تاریخ عکاسی و ساختارهای هویت است، که هر دو مورد جنبههای مهم و لاینفک کار وی هستند. اوپی در دههی ۱۹۹۰ با مجموعه پرترههایش از مدلهای همجنسخواه و تراجنسی مورد توجه قرار گرفت، که آثاری پیشگامانه در دوران اوج قطببندی فرهنگی در امریکا، موسوم به «جنگهای فرهنگی»، بودند. از آن زمان تا کنون، اوپی به صورت گستردهای سفر نموده و زندگی امریکایی معاصر، و نواحی جغرافیایی را بهواسطهی عکاسی از سوژههایی عمدتا از حلقهی دوستان، خانواده و همسالانش ثبت کرده است. با تمرکز ویژه بر بررسی خردهفرهنگها، عکسهای اوپی سیاستها و ساختارهای اجتماعی کنونی را با زیباییشناسی کلاسیک پیوند میدهند. این ویژگی در تصاویری به اوج خود میرسد که بر اساس سنت عکاسی مستند و همچنین معیارهای وسیعتر تاریخ هنر بسط یافتهاند.
ادامه مطلب مروری بر عکسهای جدید کاترین اوپی در نیویورک
استفاده از شخصیت محوری پیرمردی آلزایمری و جوانی دوقطبی در فیلم، برای فیلم سازان، بستر حاصلخیزی را فراهم میکند تا با مطالعه ی دقیق پیرامون ویژگی های این دسته از افراد ، درامی گیرا و حساب شده را خلق کند. اما کارگردانان این دو ایده که از دو نسل کاملا متفاوت سینمای ایران هستند ، از این موقعیت مناسب استفاده نکردند و با خلق کاراکترهایی دست و پا بسته ، خود را در دایره ی محدود تکیه بر توانایی های بازیگر نقش اصلی ، به دام انداختهاند.
ادامه مطلب نگاهی به فیلمهای«کفشهایم کو»؟ و «برادرم خسرو» / ایده هایم کو؟
در یک فیلم ممکن است که یک چهره همه چیز باشد. در فیلم «پسر شائول» این همه چیز بازیگر نقش اصلی آن «گژا روهینگ» است. روهینگ در پسر شائول نقش شائول یکی از یهودیانی را بازی می کند که عضو یک گروه ویژه برای دفن اجساد یهودیان است. همه چیز خوب به پیش می رود تا اینکه شائول با جسد پسرک کوچکی مواجه می شود که به گمانش پسر خودش است. فیلم لازلو نمس در ادامه داستان تلاش یک پدر برای دفن رسمی جنازه پسرش است.
ساختن فیلم با دغدغههای اجتماعی، در سینمای ایران سالهاست که رواج دارد و اکثر محصولات سالانهی سینمای ایران داعیه واکاوی مسائل روز اجتماعی و بحرانهای جوانان را دارند. در این بین، تنها آثاری میتوانند در ذهن مخاطب ثبت شوند که با قصهای حساب شده و فیلمنامهای با فراز و فرودهای دراماتیک، حرفی برای گفتن داشته باشند. فرهادی، با تکیه بر تم دروغگویی و فروپاشی در طبقه متوسط، سهم خود را در این ژانر ادا کرده است. کاهانی، با نگاه ابزوردش به مشکلات اجتماعی، در سینمای ایران نامی برای خود دست و پا کرده است. فیلمسازانِ دیگری نیز در این عرصه گام نهادهاند و موفقیت هایی کسب کردهاند. اما درمیشیان با بغض، اثبات کرد که جوانان نسل امروز را به خوبی می شناسد و با آمال و آرزوهای آنها کاملا آشناست. در عصبانی نیستم، بغض فروخفتهی جوانی را به تصویر کشید که موانع بسیاری بر سر راهش وجود داشت.
نام نویسنده و کارگردان (محسن عبدالوهاب) کافی است تا پیشاپیش منتظر تماشای یک درام اجتماعی با رنگوبویی متفاوت از سینمای بدنه باشیم. اما ملودرام خوشساخت «به دنیا آمدن» که با محوریت یک خانوادۀ جوان شکل گرفته، علیرغم تمامی تلاشهایش در پرداخت جزئیات و داشتن چندین سکانس خیلی خوب، در نهایت موفق نمیشود ابعادی اجتماعی پیدا کند.