اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

درهای ادراک ... / نگاهی به فیلم The Doors ساخته الیور استون و زندگی جیم موریسون

 

موسیقی افسون بشری است، غرق در نت به نت، واژه به واژه، گام به گام و خط به خط. آدمی به دردهایش زنده است و در جست‎وجوی راهی برای خروج از آلام، دری به سوی عاشقیت، ابدیت و جاودانگی.

وال کلیمر در نقش جیم موریسون در the doors ساخته الیور استون 

درها(دروازه‎ها) The Doors با اقتباس از کتاب کسی از اینجا زنده بیرون نمیآید نوشته جری هاپکینز و دنی ساکرمن بر اساس زندگی خواننده مشهور جیم موریسون[1] ساخته شد. فیلم با دیالوگ‎هایی از موریسون آغاز می‎شود و فلاش‎بکی به گذشته. جیم در کنار خانواده در ماشین هستد و در جاده‎های نیو مکزیکو که در سر راه با تعدادی سرخپوست دیدار می کنند، اتفاقی که تاثیر شگرف بر آینده وی دارد و لحظه مرگ یکی از پیران قبیله او را با خود درگیر می‎کند تا جایی‎که جیم، روح او را در خود حس می‎کند.

 

موریسون (وال کلیمر) جوان دانشجوی فیلمسازی دانشگاه UCLA است و فیلمی درهم و غیرخطی با مفاهیمی متفاوت را می‎سازد که نشانگر بخشی از تفکرات او است. در دانشگاه با پاملا (مگ رایان)، نامزد خود آشنا می‎شود که تا انتها پم با او می‎ماند.

گروه The Doors در سال 1965 در لس آنجلس توسط دو دانشجوی سینما دانشگاه UCLA به نام های جیم موریسون و ری منزارک تاسیس شد. نام گروه را جیم انتخاب کرد که این نام گروه بر اساس کتاب درهای ادراک The doors of perception نوشته الدوس هاکسلی است -کتابی که به شرح تجربیات شخصی نویسده آن درباره دنیای خود، پس از مصرف مواد مخدر و روشنگری اثرات این مواد در زندگی می‎پردازد- که خود این نام هم برگرفته از یکی ازاشعار ویلیام بلیک است «اگر درهای ادراک باز می‎شد، هرچیزی همان‎طور که هست بر انسان ظاهر می‎گشت.»

اعضای گروه جیم موریسون(شاعر و خواننده)، ری منزارک(کیبوردیست و آهنگساز)، جان دنسمور(درامر) و رابی کریگر ( گیتاریست) بودند.The Doors  دورانی ظهور و درخشش پیدا کرد که برهه‎ای عجیب در تاریخ آمریکاست و سندی است برای ارجاع به بخشی پررنگ و تاثیرگذار که همه دنیا را تحت تاثیر خود قرار داد. دوران آشوب‎های خیابانی، جنگ ویتنام، قتل مارتین لوترکیگ و ترور خانواده کندی.

 پوستر فیلم the doors

الیور استون در زیر ساخت فیلم در خلال نشان دان ظهور، اوج و حواشی  گروه The Doors و علی‎الخصوص جیم موریسون نشان دهنده بخشی از تاریخ آمریکاست، سال‎های عصیان، آزادی‎خواهی، آشوبگری و جنبش‎های نوظهور جوانان در مقابل میل به تمامیت‎خواهی دولتمردان این کشور.

 

این فیلم روایت زندگی مردی است که شیفته خدایان اساطیری و باستانی بود و روح خود را فرارتر از به بند کشیدن توسط جسم خود می‎دانست و برای آرام گرفتن این بی‎قراری مدام به خلسه‎های ممتد فرو می‎رفت. مملو از الکل، مواد مخدر و رجوع به مبدأ هستی در سایه‎ای از رقص دور آتشی سوزان. مرگ به عنوان دغدغه اصلی جیم موریسون به خوبی توسط استون نمود عینی پیدا کرده، در لحظاتی که جیم به خاطر مصرف مواد و الکل حالت طبیعی ندارد مرد سرخپوست را می‎بیند و رهایی روح از جسم او را کنار خود حس می‎کند حتی روی استیج و خود در خلسه‎ای غریب گرم رقص در دور آتش است؛ از این‎رو بخش‎هایی از فیلم که جیم موریسون در حال مصرف و نشان داده می‎شود، فیلم فضایی سوررئال به خود می‎گیرد.

 

الیور استون دوربین خود را نه به عنوان یک راوی خارج از این دنیا؛ بلکه به عنوان عنصری همراه تماشاگر با این جهان مملو از دیوانگی و جنون همراه می‎کند. نگاهی عمیق چون سایه‎ای مدام که در همه حال در کنار جیم موریسون است. الیور استون با هوشمندی تمام و تعمداً سعی کرده است نگاهی به دور از جانبداری و نسبتاً تلخ  به زندگی جیم موریسون داشته باشد و او را اسطوره‎وار به تصویر نکشیده که همین امر باعث می‎شود تماشاگر با این هنرمند ساختارشکن همراه شود و با او همذات‎پنداری کند.

فیلم با تصویر کشیدن جزییات و خصوصی‎ترین بخش‎های زندگی این خواننده متفاوت بیننده را جزیی از این بازی می‎کند. جیم موریسون با ایدئولوژی خاص خود که از فلسفه، عرفان سرخپوستی به همراه رهایی ابدی ناشی می‎شود، انسانی را نشان می دهد که در چارچوب قواعد دست و پاگیر بشر مدرن نمی‎گنجد و برای رهایی از این مرزهای ساختگی و رسیده به منشا هستی در گیجی و گنگی به سر می‎برد و رابطه جنسی، مواد مخدر و مشروبات الکلی دروازه‎ای است برای خروج از این دنیای بسته و ورود به جهانی عظیم‎تر در بدویت جاودان.

نوع رابطه او با دنیای پیرامون، قراردادهای اجتماعی، آدم‎ها و زن‎ها همگی در راستای همین نگاه اوست، در عالی‎ترین سطح آن رابطه جیم با زنی که منتقد کتاب اوست، در فضایی انباشته از مستی و گیجی مدام در بدوی‎ترین شکل خود برای رسیدن به غرایز ابتدایی و همیگشی بشر که حتی از خوردن خون هم نمی‎گذرند به عنوان انسانی که دوران اولیه حیات بشری  در برهنگی تمام به فکر پاسخ دادن به غرایز خود بود. نگاه همراه فیلمساز به عنوان راوی بی‎دخل و تصرف به شکل هنرمندانه‎ای تصویرگر زندگی شخصی این هنرمند محبوب است.

الیور استون در مقام کارگردان به دور از هرگونه جانبداری و نشان دادن تصویری سراسر سپید و پاکی از جیم موریسون سعی کرده نگاهی واقع بینانه و حتی تلخ داشته باشد و حتی از سوی عده‎ای متهم به سیاه‎نمایی در مورد زندگی شخصی وی شد؛ تا جایی که پس از سکانس‎های ابتدایی تمامی تمرکز و نگاه خود را به نقاط بعضاً سیاه زندگی این خواننده جنجالی منعطف می‎کند و شخصیت خاکستری او را عینیت می‎بخشد. حتی در نماهایی که مربوط به اجرای کنسرت‎ها و خواندن موریسون است از زاویه‎ای آن‎ها را به تصویر می‎کشد که همگی با مشکلی مواجه می‎شوند و هیچ سعی در اسطوره‎ای نشان دادن جیم موریسون نمی‎کند؛ بلکه این برگ برنده اوست زیرا بیننده با این تلخی‎ها به عنوان ممنوعه‎هایی جذاب همذات‎پنداری می‎کند و از این‎رو موریسون نمادی می‎شود از نوعی زندگی که انسان بر اساس فلسفه شخصی خود به این جنگ مدام می‎رود و تاوان این خود بودن و خود ماندن را نمی‎دهد.

 

سکانس‎های اجرای کنسرت‎های گروه The Doors و به ویژه اجرای منحصر به فرد و پرفورمنس ماندگار جیم موریسون از درخشان‎ترین دقایق فیلم است. جیم موریسون به خاطر شکل اجرا سبب اغوای هواداران –عبه خصوص دختران که عمده آن‎ها را تشکیل می‎دادند-می‎شد. او از جهتی دیگر هم خواننده‎ای متفاوت و ساختارشکن بود و در برخی از اجراهای خود در حالی روی استیج رفت که پلیس در کنارش حضور می‎یافت. جادوی مواد و افسون تنهایی ابدی بشری که در مستی بی‎پایان و بزرگ در اجراهای صحنه‎ای به خوبی قابل مشاهده است.

 فیلم درها 

در حقیقت فیلم درها سندی است برای به تصویر کشیدن ظهور، اوج و اضمحلال ستاره‎ای بزرگ، از ابتدا تا لحظه مرگ. موریسون شخصیت ویژه‎ای داشت، مردی که به آزادی می‎اندیشید، یاغی دوست داشتنی آمریکایی که به عصیان، شورش، زیبایی و قدرت عشق می‎ورزید و یک آنارشیست واقعی بود که به خاطر صحبت‎های بی‎پرده و صریح خود علیه موازین آمریکا توسط پلیس بارها مورد بازخواست قرار گرفت. وی  نمی‎خواست درهیج قید و بندی قرار گیرد و خود را از همه قراردادهای اجتماعی مبرا می‎کند، از پدر و مادرش دوری می‎کند، زیر بار تأهل و ازدواج نمی‎رود، رابطه‎های متعدد جنسی را تجربه می‎کند و خود را محدود نمی‎کند در چارچوب روابط خانوادگی، و آنِ خود را به عنوان اصل اساسی در یک هنرمند حفظ می‎کند که این آنارشیست آن دوران به خوبی در فیلم بازنمایی شده است.

 

فیلم بازی‎های تاثیرگذاری دارد. وال کیلمر بازی درخشانی را از خود ارایه می‎دهد تا جایی‎که در دقایقی از فیلم بیننده مرزی بین او و جیم موریسون حقیقی قائل نیست، کاتلین کویینلان اغواگری است مسحور کننده. فیلم شروع خوب و گیرایی دارد اما هرچه داستان جلو می‎رود روند به نمایش کشیده شدن اتفاقات آشفته‎تر می‎گردد و ارجاعات برون‎متنی گاه مخاطب را از فضای کلی اثر دور می‎کند. The Doors فیلمی مهم در کارنامه کاری الیور استون نیز هست، فیلمی که در ورای به تصویر کشیدن بی‎پرده و سیاه زندگی جیم موریسون نمایشگر سال‎هایی از تاریخ معاصر است.

 

آخرین کنسرت گروه در دوازدهم دسامبر 1970 در نیواورلئان بود که پس از آن جیم به همراه نامزد خود پاملا به فرانسه و شهر پاریس رفت. او یک سال بعد ازخروج از آمریکا و زندگی در پاریس در سوم جولای 1971 با زندگی وداع کرد. موریسون در 27 سالگی و درست بعد از مرگ جنیس چاپلین خواننده سرشناس و جیمی هندریکس گیتاریست افسانه‎ای به زندگی خود پایان داد، که در فیلم هم اشاراتی شده است. پیکر وی در گورستان مشهور پرلاشز دفن شد تا برای همیشه آرامگاه جسم پسر بی‎قراری باشد که روح سرکش و عصیانگری داشت.

در مورد چگونگی مرگ جیم موریسون تردید بسیار است. آن‎گونه که در فیلم به تصویر کشیده شد او در وان حمام به خواب ابدی رفت و تنها فردی که در کنار او بود پاملا بود، جسد جیم کالبد شکافی نشد تا این پایان دراماتیکی باشد برای این خواننده اما درگزارشی که بعدها آمد علت مرگ او مصرف زیاد هرویین اعلام شد.

جیم موریسون نماد جذابیت مردانه، جنون، شورش و عصیان برای سالیان مداوم است، با پابانی دراماتیک که تلخی زندگی را بیش از پیش نشان داد، مردی که روزی در اوج و سلطان جادوگری بود و همه را با کلام و واژه‎هایش مسحور می‎کرد در غربتی غریب در پرلاشز آوای مرگ را خواند.

فیلم با نماهایی از گورستان پرلاشز و مقبره جیم موریسون به پایان می‎رسد درحالی‎که صدای جاودانی جیم بر روی آداجیوی آلبینیونی در ذهن و روح انسان فرو می‎رود، پایانی درخشان است از عصیانگری که با مرگش، تمام نشد و با خاموش شدن صدایش، آوایش ابدی گشت و نمادی شد از عصیان، آزادی و سبکی از زندگی که فردیت و خود بودن پارادایم جهان بینی آن است.

This is the end
Beautiful friend
This is the end
My only friend, the end[2]

 

 

امتیاز از 10 (8)
 

[1] جیمزداگلاس موریسون متولد هشتم دسامبر 1943 در فلوریدای آمریکا شاعر و خواننده‎ی بزرگ فقید گروه The Doors است که با وجود چهار دهه از مرگش هنوز هم جزء سلاطین موسیقی راک شمارده می‎شود.

 

[2] شعر و آهنگی از جیم‎ موریسون به نام «پایان» The End

 

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89


دیدگاه‌ها  

-1 #3 نگین 1391-10-28 04:24
ممنون از نقد خوبتون.
فیلم یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم . اون هم به خاطر هو ذات پنداری با شخصیت اصلی .
نقل قول کردن
0 #2 Guest 1390-09-23 15:07
جیمز موریسون دیوانه بود...
برای همین ستودنی بود...
برای من!!
نقل قول کردن
+2 #1 Guest 1390-08-09 15:42
فوق العاده بود
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما