آیا نمایندۀ لایقی از ایران در آکادمی اسکار داریم؟، یادداشتی بر فیلم کپسول ساختۀ امیر پذیرفته
- توضیحات
- نوشته شده توسط آریانا معتمدیان
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1400-10-14 02:45
فیلم کوتاه «کپسول» به کارگردانی امیر پذیرفته پس از موفقیت در سیو هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به اسکار ۲۰۲۲ معرفی و نمایندۀ کشور ایران در این جشنواره است. این فیلم برای اولین بار امسال در جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران واجد شرایط و تأیید آکادمی اسکار شناختهشده و به این آکادمی معرفی شد. اما سؤالی که با دیدن فیلم برای مخاطب به وجود میآید این است «معیار آکادمی چیست؟» با کدام معیار فیلمی سراسر اشکال و ضعف و نقاط مجهول توانستهبه یکی از بزرگترین آکادمیهای فیلمسازی دنیا راه پیدا کند؟ چه عنصری در فیلم دیده شده است؟
فیلم میخواهد با تمام قوا تصویر روستاها و زندگی روستایی در دهۀ شصت را به تصویر بکشد و مخاطب را تحت تأثیر خود قرار دهد. مسیری که عباس کیارستمی با ساخت چندین فیلم بهخوبی توانست آن را طی کند؛ و بهخوبی زندگی کودکان روستایی و دغدغههایشان را به تصویر بکشد. اما امروزه این تصویر پاسخگو نیست و نمیتواند زندگی کودکان روستایی امروز را به تصویر بکشد. کپسول پیچیدگیها و گاهی پیشرفتهای زندگی روستایی امروز را بهقصد ساده نشان دادن زندگی روستایی دهه شصت نادیده گرفته است. فیلم از یک الگوی مشخص پیروی میکند. فیلم یک قهرمان دارد که برای از بین بردن موانع جلوی روی خود تمام سعی و تلاش خود را میکند تا به هدفش برسد. پسربچهای روستایی که علاقه به فوتبال دارد اما پدر او مخالف است و هر بار او را با داد و کتک از زمینبازی خارج میکند و باز پسربچه بهمحض ایجاد فرصتی به زمینبازی برای تمرین میرود و هر بار موانع و سختگیریهای پدر تشدید میشود. فیلم دارای خطاهای بسیار و اشکالات اساسی در مسیر داستان است. شخصیت پدر در قصه بهخوبی شکل نگرفته است. حرفی برای گفتن ندارد. اشکال اساسی این است که با فوتبال بازی کردن مخالف است! چطور میتوان یک پدر با بازی فوتبال مخالف باشد؟! چند درصد از تمام مردان با همچین بازی مخالف هستند و بچگی خود را با فوتبال و توپ سر نکرده باشند؟ کاراکتر پدر بهخوبی از آب در نیامده و برای ما تاریک و سیاه و مجهول است. شخصیتی که بهعنوان پدر یک خانواده بودن فقط داد زدن و تنبیه کردن را تا حدی که فرزندانش از او میترسند نمایش میدهد. شخصیت پدری که فیلم کپسول به مخاطب خود نمایش میدهد در دنیای امروز یا به زبان دیگر در دنیای سینمای واقعگرای امروز منسوخشده است. اگر هم باشد به این شدت نیست یا آنقدرها زیاد نیست.
کپسول اینجا جز نام فیلم چیست؟ آیا بزرگترین مانع پسر، پدرش است یا کپسولی که به آن قفل شده؟ درصحنهای از فیلم پدر، پسر را به کپسول قفل میکند تا مانع رفتن آن به فینال مسابقۀ فوتبال شود اما چطور پسربچه میتواند با آن کپسول قفل شده بر دست حرکت کند؟ اینجا این فرصت برای مخاطب ایجاد میشود که با فلش بک زدن به عقب و صحنهای که مشتری دکان به طعنه به پدر میگوید که آدم برای کپسول خالی پول میدهد. این سؤال برایش ایجاد شود که آیا واقعاً پدر کپسولهای خالی را میفروشد؟ درصحنۀ آخر در زمینبازی دو ناظر حاضر میشوند تا از بین بازیکنان یک نفر را انتخاب کنند. از نگاه آنها مشخص است که انتخاب آنها پسربچۀ قصه است. برای همه مبرهن و واضح است که شما در زمینبازی نمیتوانید همراه خود چیزی داشته باشید این در حالی است که پسربچه داستان با زنجیر بلند و قفلی در دست وارد زمینبازی میشود!! فیلم کپسول مدام سعی دارد مخاطب را تحت تأثیر خود قرار دهد و نمیتواند. بیشتر با اشکالات فراوان سؤالهای متداول و بدون پاسخی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. پیداست که نویسنده تمام فیلم را نقطهگذاری کرده است تا به سکانس پایانی برسد. سکانس آخر، بهصورت اسلوموشن کات خورده است. نه یکبار بلکه چندین بار مخاطب شاهد خوشحالی پس از گل پسربچه و حرکات اسلوموشن کاراکتر است. در صحنۀ آخر پدر بچه با ماشین وارد زمین میشود. اما این بار کاری به پسربچه ندارد بلکه چند کپسول گاز را از پشت وانت خالی و وارد زمین میکند. حال اینکه این کپسول چه تاًثیری بر روی زمین به آن بزرگی دارد بماند. میتوان در نظر گرفت که کارگردان مخالفت پدر را نه با بازی پسر خود بلکه بهطورکلی با بازی فوتبال به تصویر کشیده است. در صحنهای از فیلم پدر خطاب به پسر خود میگوید که مرغ را بیاورد تا آنرا برای شام شب بکُشد. فردای آن روز پسربچه در میان کپسولها تخممرغ شکستهای را میبیند. این در حالی است که پدر فکر میکرد مرغ تخم نمیگذارد و بهتر است آن را بکشد. در این نقطه جهل و نداشتن کاراکتر پدر به تصویر کشیده شده است. شاید اگر بهتر میگشت هم تخممرغ را داشت هم مرغ را. شاید اگر شدت مخالفت خود را با بازی پسرش در فوتبال کمتر میکرد عامل موفقیت پسرش میشد. کلام آخر، ایدۀ فیلم ایدۀ خوب و قابلتأملی بود که با روایت نادرست و پراشکان به دست فیلمساز سلاخی شد. حال به نظر میرسد نمایندۀ خوبی نهتنها برای استان کرمان و شهر رفسنجان بلکه برای ایران در آکادمی اسکار نیست و فرستادن آن از بنیاد اشتباه است. چراکه کپسول تصویر خوبی از یک کشور یا حتی روستای یک کشور را نشان نمیدهد.