نگاهی به «اینجا بدون من»: شاعرانهای میان رویا و واقعیت
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1390-05-04 02:46
اینجا بدون من ساخته بهرام توکلی داستان خانوادهای 3 نفره از تهی دستان شهری است که با ظاهری ساده، جزئیات بسیاری از زندگی اجتماعی امروز ایران دارد و مفاهیم را با نگاهی بومی بیان میکند
و نمایشنامه باغ وحش شیشهای نوشتهی تنسی ویلیامز را که بر بنیان بحرانی اقتصادی و در پی آن روانی و اجتماعی قرار گرفته، با شرایط امروز ایران منطبق میکند. در فیلم اینجا بدون من، شخصیتهای فیلم هویتی تازه گرفتهاند و بیانگر رفتار قشرهای ضعیف جامعه ایران هستند.
فیلم بدون هیچ مقدمهای آغاز میشود. احسان (صابر ابر) در اتوبوس نشسته و میگوید: «زمانی که این داستان را میشنوید، ممکن است من در اتوبوس نباشم». احسان که دغدغه نویسندگی دارد، با دوست و همکارش رضا (پارسا پیروزفر) در انبار با حقوق کم، کار و در خانوادهای کارگری که مادر سرپرست آن است، زندگی میکند. مادر (فاطمه معتمد آریا) به عنوان کارگر، در خطر از دست دادن شغل و نگران دختر معلولاش یلدا (نگار جواهریان) است. پدر خانواده نیز معتاد بوده و گویا خانواده را رها کرده است و اثری از او در فیلم دیده نمیشود. تم اصلی داستان با این رویداد آغاز میشود که رضا به عنوان دوست احسان با داشتن شخصیتی واقع گرا، پا به دنیای خیالی خانواده احسان میگذارد و در همین گیر و دار، یلدا صدای او را از داخل اتاق هنگام آواز خواندن شنیده و ضبط کرده و مدام به صدایش گوش میدهد و بدون آن که او را ببیند، به او علاقهمند میشود.
اینجا بدون من نمونه ای از فیلمهایی است که شخصیت زن در مقام مادر در کنار دیگر افراد خانواده معنا پیدا میکند. معتمد آریا در این موقعیت، نشانههایی عمیق و تأثیرگذار در ذهن بیننده جا میگذارد. مادری که به خاطر فرزندانش از همه چیز، حتی واقعیت زندگی اطرافش گذشته و دچار امیدی پوچ شده است، معلول بودن دخترش را با امیدواری به آینده میآمیزد. وی در تلاش است که همه چیز را عادی نشان دهد و مدام حقیقت معلول بودن فرزند را نادیده بگیرد تا جایی که خطاب به دخترش میگوید: «تو مگه چته؟ فقط یک کم پاتو زمین میکشی». او نمیخواهد وضع موجود را بپذیرد و همراه با پسر و دخترش با فرار از واقعیت، میخواهد زندگی را به گونهای دیگر جلوه دهد.
از سویی دیگر زندگی سیاه و یکنواخت احسان با بازی صابر ابر که اجرایی خلاقانه و در خدمت لحن جامعه شناختی فیلم دارد، با وجود پدر معتاد و ترک خانواده گفته، نمونهای از جوانان مستعدی است که استعدادشان در عرصه روزمرهگی تباه میشود. همچنین نگار جواهریان در نقش یلدا، شخصیتی تاثیر گذار و مستقل از بازیاش در فیلم طلا و مس خلق میکند و پارسا پیروزفر در نقش رضا، در جایگاه یک برقرار کننده آرامش در زندگی، موفق عمل کرده است و به طور کلی، بازیگران با نقشهایشان تناسب دارند.
پایان غم بار نمایشنامه باغ وحش شیشهای با امیدواری در انتهای فیلم اینجا بدون من همراه میشود و در جدال بین رویا و واقعیت، رویا که یک نوع بازگشت به زندگی است، انتخاب میشود گرچه واقعیت، نگاه تلخ تر و نیستی انگارانهتری دارد. اینجا بدون من با برخورداری از ارزش های تکنیکی و حرفهای همراه با تصویربرداری خلاق و حرکت دوربین عالی حمید خضوعی ابیانه و تدوین مناسب بهرام دهقانی در کنار بازی بازیگران نام آشنا و کارگردانی با دانش، فیلمی است که میتوان به آن فکر کرد، با شخصیت پردازیهایش ارتباط برقرار کرد و از تکنیک سینماییاش لذت برد. بهرام توکلی به عنوان کارگردان، در دکوپاژ فیلم، به خوبی در فرایندی دیالکتیکی میان نمای دور و نزدیک، هارمونی برقرار و با نگرشی مدرن همراه با ساختار خطی و روان و کم پرسوناژ فیلم اینجا بدون من، جایگاهش را در سینمای اجتماعی ایران تثبیت کرده است.
دیدگاهها
تماشای این فیلم یک سرگرمی نیست ، برای دیدن این فیلم چیپس و پفک نبرید، دنبال تک دیالوگ برای خنده و بر هم زدن تمرکز دیگران هم نباشید - اگر میخواهید دمی زندگی را دوره کنید ، تنها با چشمان باز و متانت این شاهکار را به تماشا بنشینید .
با احترام
سارا - تاتلاری