از روز جمعه 20 آبان ماه نمایشگاهی از آثار نقاشی علی گلستانه، فرشید شیوا و المیرا رضاخانی با نگاههای متفاوتی به طبیعت در گالری «ساربان» برپا میشود.
به گزارش آکادمی هنر، «پنجره باز» نگاه سه نسل است به چشم اندازهای فراسوی پنجره های زندگی شهری؛ علی گلستانه، فرشید شیوا و المیرا رضاخانی از زوایایی متفاوت آن سوی پنجره را در این نمایشگاه به تصویر می کشند.
نقاشی «لیتز برگ کنار آترزه» گوستاو کلیمت که در اواخر سال 1914 کشیده شده در حراجی ساتبی به قیمت 40.4 میلیون دلار به فروش رفت.
به گزارش آکادمی هنر، این تابلو که چشمانداز زیبای دهکدهای را در کنار دریاچهای در غرب اتریش نشان میدهد؛ توسط ویکتور زوکرکاندل -غول بازار آهن اتریش- خریده شد و در زمان مرگش در سال 1927 تابلو را به دخترش آمالی ردلیخ اهدا کرد. ردلیخ سال 1941 مجبور به ترک اجباری اتریش شد و دیگر کسی از او باخبر نشد. آثار هنری متعلق به او در دوران جنگ جهانی دوم توسط نازیها از صاحبانش به زور گرفته شده بود. موزه هنرهای معاصر سالزبورگ تابلو را ماه ژوئیه امسال به ژرژ جوریسک صاحب اصلی آن بازگرداند.
ادامه مطلب «لیتز برگ کنار آترزه» اثر کلیمت رکورددار حراج ساتبی 2011 شد
برای مطالعه نقد هر یک از آثار دنی بویل بر روی پوستر آن فیلم کلیک نمایید:
127 ساعت (2010) میلیونر زاغه نشین (2008) سانشاین (2007) 28 روز بعد (2002)
ادامه مطلب پرونده آبانماه: امید استعلایی / بررسی سینمای دنی بویل
"فیلم اکشنی که قهرمان در آن ساکن است." بویل 127ساعت 127hours))را اینگونه توصیف کرده است. قهرمانی که برخلاف نمونههای یک فیلم کلاسیک، تیپیک نیست. او برای بقایش میجنگد و این بار در مقابلش نه عواملی انسانی بل طبیعت خشنی است که در طول فیلم به مرتبه یک آنتاگونیست دراماتیزه شده ارتقا مییابد. آرون رالستون (جیمز فرانکو) کوهنوردی است که در اثر سهل انگاری از بالای صخرهای در گراند کانیون سقوط میکند و تخته سنگی هم به روی دستش میافتد. 127ساعت حکایت تقلایی است که رالستون برای زنده ماندن میکند. بویل فیلمش را با اقتباسی از کتاب میان یک صخره و یک جای سخت ساخته که شرح همین جدال واقعی است نوشته آرون رالستون واقعی؛ البته با نیم نگاهی به سینمای خبری و مستند که در به تصویر کشیدن ادبیات کویری موفقتر است. ادبیاتی که در دشتهای پهناور و بیآب و علف روایت میشود و مملو است از کوههای هول انگیز، شنهای روان، خشکی و خساست طبیعت و سرانجام همان جدال بی پایان بین انسان و مرگ.
ادامه مطلب یک جدال ایدئولوژیک.../ نگاهی به فیلم 127 ساعت
بسیاری از کشورها، بنا به یک رسمِ بینالمللی یک شعارِ ملّی دارند. این شعار، رسمی یا غیررسمی، روی پیشانیِ اکثرِ کشورها پیدا میشود. فرانسویها میگویند: آزادی، برابری، برادری. آلمانها میگویند: اتحاد، عدالت، آزادی. امریکاییها میگویند: «به خدا اعتماد میکنیم.» در ایران شعار رسمی «الله اکبر» است به معنی خدا بزرگتر است. شعار غیررسمی هم: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
در هند اما، شعار این است: تنها حقیقت، پیروز خواهد شد. و این آن چیزی است که جمال شخصیت اصلی فیلم، نمیداند. از آن همه سوال سخت و دشوار، این تنها سوالی است که افسر پلیس میگوید حتی دختر ششسالهی او هم این شعار را بلد است اما جمال نمیداند. جمال انگار اصلا شعار نمیداند. او جوری بزرگ شده که قاعدتا نباید چیز چندانی از شعارها سر دربیاورد. حس و حالِ اصلی فیلم، حوالیِ همین معنی دور میزند. انگار جمال هیچوقت ندیده و نشنیده که تا به حال که حقیقت، پیروز شده باشد. یعنی دنیایِ واقعیت به او همچو اجازهای را نداده. اما فیلم در نهایت، در پیچِ معناییِ خود، حقیقت را پیروز میکند.
ادامه مطلب میلیونر زاغهنشین، سینما و طبقهی فرودست
خورشید مردهبود
و هیچکس نمیدانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته، ایمان است
فروغ
من برگردان فارسي نام فيلم را با توجه به مضمون به «آفتاب» مناسبتر از ساير نامهاي بديل ميدانم. آفتاب Sunshine، روايت هشت فضانورد متخصص است كه با سفينهاي به نام ايكاروس ٢ راهيِ خورشيد شدهاند تا افول اين سيارهي نوراني را با بمبي كه به دوش ميكشند، به تولدي ديگر بدل كنند و زمين را از اين سردي و فقدان نور بسندهي خورشيد نجات دهند. پس از فراز و نشيبهاي فراوان و پس از كشتهشدن تمامي افراد سفينه، كاپا فضانورد فيزيكدان موفق به اين كار ميشود و خود نيز جان بر سر اين موفقيت ميگذارد.
ادامه مطلب آفتاب Sunshine؛ اسطورهي ناموفق قهرمان ناجي
اگر با فیلمهای دنی بویل آشنا باشید نگاه او را به آینده کاملا مثبت و روشن خواهید دید. کارگردانی که امید در آثارش موج میزند و حتی در تمی آپوکالیپستی آن را پی میگیرد و همیشه روزنههای امید را از بین نمیبرد. کاراکترهایش همه با امید زندهاند و شاید اگر امید را بخواهید از آنها بگیرید آن لحظه آنها را مرده میبینید. در سختترین شرایط برای رسیدن به هدفشان میجنگند، تلاش میکنند و پیش میروند البته نه آن تلاشهای انسانمدارانه که اومانیسم را تبلیغ میکند بلکه کاملا کاراکترهای او نگره هالیوودیسم را پس میزنند و تلاششان استعلایی است و آن قدرت از بالاست که در نهایت انسان مستعد را یاری میرساند.
ادامه مطلب جنونِ آخرالزمانی / نگاهی به فیلم 28 روز بعد