نقد فیلم «جینگو؛ روایت معلق»/ عوارض جانبی گذشته
- توضیحات
- نوشته شده توسط خشایار سنجری
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1394-02-14 13:50
تورج اصلانی مدیر فیلمبرداری خوش قریحهی سینمای ایران، در جینگو، به عنوان اولین فیلم بلندش، جریان ذهنی شخصیت محوریاش(سیاوش) را با جزییات فراوان و خرده داستانهای جذاب و پرکشش تصویرسازی کرده و پرداختن به بحران هویت در قالبی متفاوت را نشانه رفته است. این جریان ذهنی ، آمیزهای پیچیده از ادراکات حسی- عاطفی، افکار آگاه(قبل از کما) و نیمه آگاه(بعد از کما) و تداعیهای تو در تو و مشوش سیاوش است که نه به صورت زنجیروار ، بلکه با تکیه بر جریان سیال ذهن به نمایش در میآید. تجارب ذهنی شخصیتهای جینگو که در هزارتوی ناخودآگاهشان مدفون شده، به مرور جلوهی تصویری مییابد و گذشته، حال و آیندهی آنها با روایتی غیرخطی، در هم تنیده میشود. این شیوهی روایت، با مضمونهای مطرح شده در فیلم(پریشانی نسل جوان و روان ناآرام انسانها) هماهنگی کامل دارد و فیلمساز به ترکیب متناسبی از جریان سیال ذهن و جریان سیال تصاویر دست مییابد. در واقع میتوان جینگو را شرحی تصویری بر حرفهای به زبان نیامدهی انسانهایی تنها و بیپناه در بطن چالشهای زندگی پرفراز و نشیبشان دانست که با کشمکشهای روتین و گرهافکنی و گرهگشایی به سبک آثار کلاسیک میانهای ندارد.
دکتر علفی در جینگو، شخصیتی است که نمیتواند خود را با تحولات و دردسرهای جهان مدرن همگام کند. این شخصیت-که با بازی روان و فارغ از خودنمایی و تکلف سعید ابراهیمیفر همراه شده- برای خود دنیایی مستقل و تیره و تار خلق کرده و با انزوایی خودخواسته، اعتراض خود را به پلشتیها و ناسازگاریهای حیات نشان میدهد. سیاوش و دوستاناش با ورود به حریم ذهنی او، میکوشند تا از طرفی کورسوی امیدی در زندگی دکتر علفی پدید بیاورند و از سوی دیگر پلاتویی هر چند محقر برای نمایششان دست و پا کنند. اصلانی با پیش رفتن داستان و ترسیم همدلی برانگیز اتفاقاتی که در زندگی شخصیتها رخ میدهد، به مرور در قاببندیهایش از محیط چرک و بههمریختهی خانه دکتر و محیط بیغولهوار پیراموناش، بهشت کوچک و در عین حال پر از صمیمیتی میآفریند که جوانان قصه برای برون رفت از معضلات روزمرهاشان به آن اتکا میکنند و دکتر با قرار گرفتن در این محیط از همه چیز هراسی روزافزوناش فاصله میگیرد.
در جینگو بیننده از گرداب بینظمی ذهن سیاوش، نظمی بنا میکند و با کنار هم قرار دادن تکههای پازل ذهن قهرمانان خاکستری فیلم، به تعلیق و سردرگمی بیپایان حاکم بر آیندهی نسل جوان پی میبرد. این نکته را میتوان در نسخهای که دکترگیاهی قصهی جینگو برای رهایی آرش– به عنوان نمایندهی نسل جوان– از مشکلات پیش رویاش تجویز میکند، یافت: معلق ماندن در جایی بین زمین و آسمان!
اصلانی برای به تصویر درآوردن سرنوشت پر ابهام و دنیای غریب نسل جوان، در نمایی درخشان، شخصیتهای قصهاش را در دل تاریکی تونل در حال بازگو کردن آرزوهایشان نشان میدهد و با ایجاز بصری و نگرشی تجربی، به ترکیب متمایزی از امید و ناامیدی زندگی یک نسل از اجتماع معاصر دست مییابد. اصلانی، فضاسازی ذهنی شخصیتهایش را با ورود به ذهن آنها و نمایش افکارشان در قالب ویدئوکلیپهایی با فست موشن، ضرباهنگ تند و پرتنش و به کارگیری دیزالو در تدوین، تزیین میکند. افکاری که میزان پریشانیشان با زوایای خاص و بکر دوربین و نورپردازی استیلیزهی نماها و همچنین انتخاب موسیقی شوخ و شنگ، همخوانی هوشمندانهای دارد.
جینگو را میتوان هجویهای تمام عیار بر زندگی در دنیایی مدرن قلمداد کرد که در آن به یاد آوردن گذشته میتواند زجرآور و حتی مهلک باشد. اصلانی با بهرهگیری از موقیعتهای فرعی متعدد و کلاژگون، خط اصلی داستاناش را غنا میبخشد و به واکاوی هجوآلود جهان صنعتی و بیرحم معاصر با طنزی گزنده و تلخ میپردازد. جهانی که پرشتاب و بدون توجه به گذشته، مقتدرانه به پیش میرود و هر آنچه را که مانع راهش شود، با سنگدلی تمام حذف مینماید. بیمارستانی که سیاوش برای بهبود و خروج از کما در آن بستری است، در طرح تخریب برای احداث اتوبان دوطبقه قرار دارد، خانم دکتر برای پیشرفت شخصیاش، سیاوش را به عنوان پروژهی تحقیقاتیاش بر میگزیند، همسر دکتر با عملهای متعدد جراحی زیبایی، دکتر را زیر بار قرض سنگین و چک برگشتی میبرد و ... از این موارد میتوان به عنوان نمونههایی نام برد که اصلانی با بهرهگیری از آنها، اضمحلال اخلاق و فروپاشی عنصر انسانیت در دنیای مدرن را برای مخاطب به تصویر در میآورد.