نقد فیلم «رخ دیوانه» ساخته ابوالحسن داوودی/ رخی که دل به جنون دارد
- توضیحات
- نوشته شده توسط مرتضی اسماعیلدوست
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1394-01-31 14:14
فیلم رخ دیوانه، یازدهمین اثر ابوالحسن داوودی، کارگردان کهنهکار سینمای ایران است که در آثارش تنوع بیشتری از موضوع و گونههای سینمایی به نسبت دیگر فیلمسازان این نسل به چشم میخورد البته تعریف و جایگاه ژانر در این سینما چنان مخدوش بوده که چندان راحت نمیتوان در این باب به دستهبندی رسید.
به هر روی آنچه درباره سینمای داوودی به طور اجمالی میتوان عنوان کرد، تلاش برای تنوعبخشی به سینمایی تجاری است که معمولا با نگاه تماشاگرپسندانه مماس میشود اما اتفاق رخ داده در تازهترین اثر این کارگردان 60 ساله که برای اولین بار شکل مییابد، همسو کردن رضایت اهالی نقد با مخاطب بوده که این مساله امر مهمی است. فیلم رخ دیوانه در عین ایجاد بسترهای لازم در جلب رضایت مخاطب عام که با استفاده از بازیگران مطرح، اثری قصهگو و موضوعی بهروز حاصل شده است، توانسته است تا حدی مولفههای اثری ساختارمند را به لحاظ سینمایی رعایت کند. از این رو باید فروش مناسب فیلم رخ دیوانه را به فال نیک گرفت، چرا که تجربه فروش فیلمهایی نازل اما رکوردشکن در گیشه سالهای گذشته را میتوان حالا با اثری قابل اشاره جایگزین کرد.
رخ دیوانه، داستانی است از قراری جوانانه با نگاهی متمرکز به فضای فراگیر شده مجازی. جایی که چند جوان با وجهی مشترک از جدایی پدر و مادرشان با لفظ طعنهبرانگیز «بیپدر و مادر» برای ورود به قرار اینترنتی همداستان میشوند و این کنایه فیلمساز برای شکل هویتی این گروه مخدوش که توجه به فقدان هسته ارزشمدارانه خانواده بوده است، بدون توسل به شعارگرایی به شکلی مناسب ارائه میشود. فضای غمگسارانهای از اتفاقات ناخوشایند برای این دسته از جوانان که بهمانند نوعی انتقام از خانواده بوده و بازی شیطنتآمیز با جامعهای که آنها را به کوچه پُرتشویش زندگی کشانده است. آنچه از فضای جدید شبکههای ارتباطاتی در ایران رخ داده است، حجم گسترده دلسپاری به روابطی مجازی و رویکردی معلق در برخوردها است و این سرزمین جدید همکیشی چنان رشد وحشتناکی یافته که بهعنوان سیارهای جدید از زیستن میتوان آن را خواند. از این رو موضوعیت فیلم رخ دیوانه بسیار بجا و البته به شکل مناسبی پرداخت شده است و نوع دیالوگها و شکل بدهبستان کاراکترها برخلاف بسیاری از آثار جوانانه در سالهای اخیر به واقعیت زیست این گروه سنی نزدیک است.
محمدرضا گوهری، نویسنده خلاق این فیلم سعی کرده که با خلق فضایی تو در تو و چینش رخدادهایی پی در پی، ضمن ایجاد چارچوبی معمایی، به عنصر گیرای تعلیق نزد مخاطب دست زند، هرچند به نظر میرسد حجم رودست زدنهای پیاپی و درگیری ذهنی مخاطب چنان زیاد بوده که موجب پریشانی و عدم تمرکز بر شخصیتپردازی مناسب کاراکترهای بسیار فیلم شده است و از این رو بسیاری از شخصیتها عمق و درونمایه مناسبی نمییابند. در واقع همه چیز در فیلم رخ دیوانه معطوف به عنصر غافلگیری مخاطب بوده که البته کلید مهمی در ورود به جهان رضایتمندی بیننده و نیز دسترسی به اثری جذاب و گیراست اما رمز دستیابی به این صندوقچه گوهرمند موفقیت تنها در ابطال پیشفرضهای پیشین به هر قیمتی نیست و نیاز به روایتپردازی هوشمندانه و توجه به عناصر فیلمنامهنویسی دارد. ما در فیلم رخ دیوانه همسو با نام مناسب در نظر گرفته شاهد مبارزهای شطرنجوار از 8 حرکت مختلف فیلمنامهنویس توسط 6 مهره موجود در این بازی تقدیر هستیم. غزل، پیروز، مسعود، کاوه، شهره و ماندانا سربازهای رخ جنونزدهای هستند که در هر بخش از ورود به مدخل روایت از نگاهی دوباره سعی در توضیح حقیقت ماجرا دارند و هر کدام نیز با عنوان کردن داستانی تازه به واقعیت برملا شده در پیش از این خط بطلان میکشند و همچنان این بازی نویسنده با مخاطب تا آخرین روایت که جمعبندی فصلهاست، ادامه دارد اما نویسنده به منطق زاویه دید از جایگاه راوی توجه نداشته و ما برخلاف انتخاب هر یک از کاراکترهای معرفی شده در عنوانبندی روی پرده، همچنان از طریق راوی اصلی(پیروز) و در واقع تنها گزینه مشخص که بعدها مشخص میشود، روایتکننده مُردهای است به پیش میرویم- چیزی شبیه به راوی فیلم «سانست بلوار» بیلی وایلدر- اما عدم اشاره به این راوی دانای کل در تمام فصلها و تبدیل شدن به یک روایتکننده اول شخص، معضلی در فیلمنوشت رخ داده است، اگر چه با اعلام این مطلب کل ساختار معماگونه این فیلم از هم پاشیده و دست فیلمنامهنویس رو میشد.
اگر در فیلم ارزنده «پله آخر» ساخته علی مصفا ما با راوی مُردهای مواجه میشویم که حتی توالی رخدادها را براساس فراموشکاری ذاتی خود از یاد میبرد، این نوع انتخاب از ابتدا بهدرستی برای تماشاگر تعریف شده و در چارچوبی تعریفشده ادامه مییابد اما در رخ دیوانه براساس همان علاقه به اصل غافلمندی که سرلوحه کار نویسنده و فیلمساز بوده است، به این زوایای اساسی توجهی نشده است و از این رو ناگهان با کاراکتر غایبی چون شکوفه در انتهای داستان مواجه میشویم که در واقع سرمنشأ همه بازیهای پیش آمده است اما با این وجود، «رخ دیوانه» در ایجاد پیرنگ داستانی، توجه به ساختاری دراماتیزه و اجرای مناسب کارگردانی اثری سرپاست و داوودی فیلمساز در همجواری با ششمین دهه از زندگیاش نشان میدهد که در دکوپاژ سینمایی و ارائه قاببندیهای خلاقانه از بسیاری جوانان بهروزتر است. بخش مهمی از این تصویرهای ارزنده به فیلمبرداری خوشقریحه چون فرشاد محمدی بازمیگردد که در لوکیشنی بیرونی و فضایی تیره در شب و موقعیت بسته و تنگنای داخل ماشین توانسته است قابهایی زیبا را با نورپردازی مناسب به دست آورد اما فیلم رخ دیوانه برخلاف توفیق در تصویرسازی، در بخش طراحی صحنه نمیتواند به هیچ جنبه قابل اشارهای دست یابد و گویی این بخش مهم از سینما که معمولا چندان هم در سینمای ایران جدی گرفته نمیشود، در این فیلم به کل غایب است. با این وجود فیلم رخ دیوانه در میان آثار سردرگم اکران شده و در برابر فیلمهای کمرمق جشنواره فجر گذشته، ساختهای است قابل پرداخت و فیلمی قابل ورود به حوزه نقد. اگرنه دیگران تنها به خواب خوش عصرگاهی در بهار قابل وصلاند!