دیگری روایتی عاطفی میان ابراهیم و رضا
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-10-01 16:06
مجید رحیمی جعفری
طرحی از دیگری: ابراهیم (محمد رضا فروتن) با وانتی امورات خود را میگذراند. نیمی از درامد خود را در اختیار معصومه (مریلا زارعی) قرار میدهد. وانت به صورت شراکتی توسط ابراهیم و همسر متوفای معصومه خریداری شده بود. غلام برادر شوهر معصومه از این وضع که ابراهیم به خانه آنها رفت و آمد دارد گلایهمند است. او شرط میگذارد که ابراهیم وانت را فروخته و سهم آن ها را بدهد. در این شرط رضا فرزند نوجوان معصومه را هم همراه ابراهیم میکند. رضا بسیار از ابراهیم که نظر به مادرش دارد؛ بدش می آید. این سفر باعث می شود رابطهای محبت آمیز و عاطفی در میان آنها شکل گیرد. در برگشت همین که رضا به خانه با خوشحالی باز میگردد متوجه میشود مادرش در همان روز با غلام ازدواج کرده است. رضا با گوشه چشمی خیس به سوی ابراهیم میدود.
دیگری از همان آغاز به سراغ چند رابطه عاطفی میرود. در شروع تنها یک رابطه عاطفی میان ابراهیم و معصومه با رد و بدل حرفها و نگاهها دیده می شود. وانت هم در چند رابطه عاطفی داستان حکم یک عامل نمایشی مهم را دارد. غلام که شخصیت منفی داستان است برای از بین بردن این رابطه عاطفی در زندگی آنها پای میگذارد. اما او به تنهایی نمیتواند موانع را از سر راه بردارد. پس عامل نمایشی را بهانه قرار میدهد. اینکه دیگر این وانت به درد خانواده برادرش نمیخورد. کارگردان در اینجا خیلی زود دست خودش را رو میکند. به شکلی مبتدی، یک نمای خیلی نزدیک از غلام میگیرد که میگوید اگر آنها وانت را بفروشند برای معصومه یک زمین میگیرد. در همین ابتدا دستش از این مسئله رو میشود و دیگر از هیچ تعلیقی بهره نمیبرد. در آخر داستان مخاطب اصلا از ازدواج معصومه و غلام یکه نمیخورد. کاملا هم منتظر است. حتی کارگردان به حدس تماشاگر کمک هم میکند تا عنصر تعلیق را به نابودی بکشد. در ابتدای فصل مسافرخانه معصومه تلفنی میزند و بدون جوابی منطقی از آنها میخواهد که حتما وانت را بفروشند و برگردند.
غلام در کنار بهانه کردن وانت از رضا میخواهد غیرت به خرج دهد و حتما وانت را نفروخته به خانه برنگردد. یک رابطه بدی به خاطر حرفهای غلام بین رضا و ابراهیم شکل گرفته است. رضا و ابراهیم رهسپار تهران برای فروش وانت میشوند. در کل سفر، رضا با ابراهیم صحبت نمیکند و ابراهیم برای جلب توجه او تلاش های بیفایدهای انجام میدهد. ابراهیم هم عامل نمایشی را بهانه حرف زدن با رضا قرار میدهد ولی رضا برنمیتابد. در تهران متوجه میشوند به دلیل خراب بودن ماشین به قیمت واقعی خریده نمیشود و همین عامل سبب میشود آنها مدت بیشتری را در تهران صرف تعمیر خودرو کنند.
پس از تعمیر وانت شور خاصی میان ابرهیم و رضا به وجود می آید. آنها با ماشین کار میکنند. در خرید تهران ابراهیم به فکر خرید یک لباس زنانه میافتد و دوباره رابطه به شکل اول خود درمیآید. رضا که از این کار ابراهیم بسیار عصبانی است کیف ابراهیم را میگردد و متوجه خرید آن لباس از طرف ابراهیم می شود. غرور کودکانهاش تحریک شده و در این فصل باید گره گشایی انجام شود. همه چیز به نقطه قبض خود رسیده است. ابراهیم، رضا را یافته و حقایق زندگی را برای نوجوانی بازگو میکند که دیگر قدرت درک بالاتری دارد.
دیگری فیلمی ساده و روان است که موقعیت عاطفی را به راحتترین شکل ممکن روایت میکند. فصلهای طولانی و پرسکوت مخاطب را آزار نمیدهد و به سیالیت تماشاگر کمک هم میکند. در انتها روابط سنتی به نقد کشیده میشود که به غلط در شهرستانهای کوچک جا افتاده است. نگاهی از نوع دیگر به زن بیوه، حرفهای دیگران در حضور مردی در سر راهشان، افرادی که بر اساس داعیه غیرت اعمالی را انجام میدهند که خانوادهای تنها را دچار مشکلات روحی و روانی میکند. ناخواسته زن به یکی از همان افراد آری گفته تا از مشکلاتش شانه خالی کند.
پایان دیگری طوری انتخاب شده که مخاطب بتواند تأویل مختص خود را داشته باشد. معصومه در این زندگی جدید چگونه تاب میآورد. رضا با توجه به دلبستگی جدید خود و یافتن حقایق چه خواهد کرد و اما ابراهیم به دلیل نفوذ غلام و عاقبتی که برایش رقم زدهاند آیا در روستا خواهد ماند؟!
دیدگاهها
فیلم کند دیدن هم طاقت خودش را می خواد