آناهیتا: شکوه آبکی
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-09-29 00:19
علیرضا طاهرخانی
عزیز الله حمید نژاد بیشتر با ساخت فیلمهای جنگی شهره است تا ساخت فیلمهایی در ژانرهای دیگر. با نگاهی به آثار او میتوان به این نتیجه رسید که او در انتخاب سوژههای خاص خوب عمل میکند و آنها را خوب پرورش میدهد، همان کاری که در هور در آتش و خصوصا در اشک سرما از او دیده بودیم.
آناهیتا از سوژهی خاصی در سینمای ایران سود میبرد، که پیشتر کمتر اثری در ژانر خود را دیدهایم، یا بهتر اینکه ندیدهایم. فیلم بر اساس تحقیقی که دانشمندی ژاپنی انجام داده پیش میرود . این نکتهی مثبت فیلم است که دارای سوژهای علمی است و اتفاقات آن را علم و دانش رغم میزنند و درام داستان حول آن شکل می گیرد.
علاوه بر سوژهی اصلی، فیلم از دو شاخهی فرعی داستانی دیگر برای شکل گیری استفاده میکند. پاشنهی آشیل فیلم همین جاست. این شاخههای فرعی و داستانکها به نوعی هم به فیلم کمک میکنند و هم به آن ضربه میزنند. اگر قرار بود که شاخ و برگهایی که به سوژهی اصلی داده شده از آن حذف میشد فیلم در حد مستندی ناقص (به چرایی ناقص بودن مستند در ادامه اشاره میکنم) باقی میماند ، اما با اضافه کردن این شاخ و برگها ، درام حول قصهای مستند ایجاد میشود و میتواند کمک کند تا فیلم روایت کاملتری داشته باشد و از صرف یک فیلم مستند علمی تجربی خارج شود. راه کار اصلی برای این گونه فیلمها همین است، اما باید به درستی از آنها استفاده شود تا به بدنهی اصلی فیلم لطمهای وارد نشود.
1 ـ داستانی که در آن به رابطهی بهنام و خورشید پرداخته میشود، اساس و پایهی منطقی برای قرار گرفتن در فیلمی با سوژهی آناهیتا را ندارد و خود میتواند جداگانه سوژهی مناسب برای ساخته شدن تله فیلم یا فیلمی اکشن و پلیسی باشد که مشابه آن را کم نداشتیم. خصوصا اینکه این رابطه با مجهولهای فراوانی رو به رو باشد و شکل نگیرد و نتواند به فیلم کمک کند.
آناهیتا از نظر اطلاعات، حجم زیادی از آن را به مخاطب انتقال میدهد اما لزوما این حجم بالا کمک نمیکند که قصه راحتتر برای مخاطب حل شود و برعکس، حجم زیاد اطلاعات باعث سردرگم شدن مخاطب میشود . علاوه بر بهنام و خورشید با دو شخصیت دیگر هم آشنا میشویم که نیازی نداریم با مشکلات و دلایل کارهایی که انجام میدهند آشنا شویم، چرا که عمل انجام شده توسط آنها اهمیت دارد نه شخصیتی که عمل را انجام میدهند. علاوه بر این ارتباط دو سالهی خورشید و بهنام تمام معادلات و رازهای بهنام را زیر سوال میبرد که، چگونه خورشید از آنها در طی این دو سال آگاه نشده است. خورشیدی که عکسهایش را در جایی چاپ میکند که بهنام آنجا کار میکند، در کارگاهی کار میکند که با بهنام همکار است و تمام لحظاتی که در خارج از خانه است را با بهنام میگذراند. فیلم نیاز دارد که اگر قرار بر این است که به رابطهی بهنام و خورشید بپردازد نقش او را در شکلگیری یا نابودی آزمایشاتی که به آنها اعتقاد ندارد و آنها را مانع آغاز زندگی مشترکش میداند، بیان کند تا در نهایت از قصهی اصلی خارج نشود و شکل دیگری پیدا کند.
2 ـ داستان دوم نسبت به قسمت قبل بیشتر به تم اصلی داستان نزدیک است و با آن ارتباط دارد. در هر صورت نرگس محمدی با خورشید هم دانشگاهی است و با هم کار میکنند و سالهاست که یکدیگر را میشناسند (از دوران کودکی) و پورسرخ هم دانشجو و به نحوی نخبهی علمی است ( حال به چه دلیل برای ورود به دانشگاه پنج بار کنکور داده سوال اساسی دارد. برای کسی که حتی یک بار کنکور داده است و با کنکور آشناست) و با علم نانو در ارتباط است و با اهداف آزمایشهای خورشید ارتباط برقرار میکند و برای آن احترام قائل است، اما با این وجود کمتر به آن پرداخته میشود و متاسفانه در بعضی مواقع تحت تاثیر قسمت اول قرار میگیرد. تا جایی که در آن چاقوکشی میبینیم، قاتل و مقتول میبینیم، اسید پاشی میشنویم و ...!
3 ـ اگر جای بازیگران مرد فیلم تغییر میکرد شاهد بازی روانتر و بهتری باشیم و وقتی که برای جا انداختن قسمت اول شده بود برای قسمت دوم هزینه میشد، میتوانست به قصه کمک کند تا انسجام داستانی بهتری از آنچه هدف فیلمساز و طرح اصلی قصه بر آن استوار شده بود داشته باشیم تا در پایان با مشکلی که در رابطه با بیداری رویاها هم شاهد بودیم و آنجا هم اشاره کردم این جا مشاهده نکنیم (مشکل سینمای ایران هدر دادن سوژههای خوب انتخاب شده است).
فیلمنامه برای پایان بندی خود برنامهای ندارد و در انتها از جریان اصلی خارج میشود و به فیلمی اکشن و پلیسی تبدیل میشود. نتیجهی تحقیقاتی که خورشید شب و روز روی آنها کار کرده چه میشود؟! پلیس قبول میکند که اجازهی ملاقات او را با پورسرخ میدهد یا اینکه پلیس از توانش اعتراف گرفتن از پورسرخ خارج است او را برای این کار و البته مباحثهای علمی به سلول فرستاده است. اگر تحقیقات ثمر داشته که مخاطب باید از این اتفاق خوشآیند مطلع شود و اگر به نتیجه نرسیده که طرح آن در کلیت اشتباه بوده! یعنی هر آنچه از ابتدا تا پایان فیلم به مخاطب نشان داده شده است به اصطلاح مانند لطیفهای سرکاری بوده که پایانی ندارد و می توانسته همچنان ادامه یابد.
4 ـ با تمام این کاستیها فیلم آناهیتا فیلم خوبی است که حداقل در بیان سوژهی خاص شهامت به خرج داده و توانسته حرفی را هر چند کوتاه و ناقص به مخاطبش گوش زد کند که مراقب رفتارمان در برابر خودمان باشیم. هرگونه واکنشی که در رفتار و افکار آدمی شکل میگیرد و پرورش مییابد میتواند در قلب او تاثیر بگذارد و درون او را به شکل همان رفتار در بیاورد. باید مراقب باشیم که در برابر دیگران چگونه رفتار میکنیم. باید بدانیم هر آنچه انجام میدهیم در جامعه اثرش را میگذارد و میتواند آن را به بلوری زیبا و منظم دربیاورد یا آن را به شکل سیاهی و بلورهای ناقص و بد شکل بدل کند.