هر چه خدا بخواهد: چطور یاد گرفتم ایده خوب را دوست داشته باشم و آن را خراب کنم!
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-08-08 16:17
هر چه خدا بخواهد فیلمی است که نام پرویز شهبازی را یدک میکشد و قطعا نام او سبب شده است بازیگری چون ترانه علیدوستی برای امضای قرارداد متقاعد شود و مخاطبین جدیتر سینما هم به تماشای آن بروند. اما فیلم هیچ نشانهای از شهبازی ندارد.
ایده فیلم کاملا از ایده جذاب !Avanti ساخته یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینما بیلی وایلدر گرفته شده است. وندل (جک لمون) برای آوردن جسد پدرش و پاملا (جولیت میلز) برای جسد مادرش عازم فرانسه میشوند. پس از کش و قوسهای دراماتیک متوجه میشوند به جسدها نمیتوانند دسترسی داشته باشند و برای بردن آنها با مشکلات مختلفی روبرو هستند ضمن اینکه این دو نفر با هم ازدواج کرده بودند. وندل و پاملا که ابتدا رابطه خوبی ندارند به یکدیگر دل میبندند. اما چرا داستان فیلم وایلدر را تعریف کردهام!
تا اینجا هر چه خواندید شد ایده اولین فیلم نوید میهن دوست با یک فیلمنامه بی سر و ته که هیچ قصهای شکل نمیگیرد. بی شک میهن دوست یاد گرفته است ایده را دوست داشته باشد و به راحتی آب خوردن با کمک فیلمنامه نویس آن را خراب کند. در کل از بازسازی فیلمهای دوست داشتنی یک چیزی شنیدهایم و در عمل هیچ شباهتی آثارمان به آن اثر ندارد.
در هر چه خدا بخواهد حامد کمیلی و ترانه علیدوستی نقش زوج آوانتی را ایفا میکنند. از ابتدای فیلم متوجه خواهیم شد که ادامه راه هر دو به هم گره خورده است. از برخورد اولیه تا یک چمدان کوچک که اشاره هم به آن میشود و معلوم نیست 20 دست لباس را کمیلی که مجلس ترحیم پدر را با سالن مد اشتباه گرفته چگونه در آن جا داده است! فیلم تا اوایل قابل تحمل است چون دقیقا همان ایده آوانتی جلو میرود البته این سؤال هم پیش میآید که چه خلاقیتی فیلمنامه نویس انجام داده است؟! پس از اینکه وضعیت روشن میشود دیگر داستان پیش نمیرود و تنها باید منتظر اتمام آن بود.
حضور اقوام کمیلی در جزیره کیش تنها برای این بوده است که فیلمنامه نویس نمیدانسته چگونه درام را جلو ببرد. اخرین راه و بدترین راه در نوشتن یک متن نمایشی این است که شما برای پیش بردن درام شخصیتی وارد نمایش کنید، بگذریم که در اینجا یک گردان حضور مییابند. شوخیهایی که با حضور اقوام میشود نه تنها جذاب نیست بلکه برای مخاطب غیر قابل تحمل هم میشود.
رضا عطاران در سریالهای تلویزیونی خود نقشی را آفرید که همه دوستش داشتند، کارگردان همان نقش را به عطاران داده است اما هیچ خلاقیتی در آن نیست و هواداران او هم راضی نمیشوند. بازیهای دیگر هم که کاملا بدون کنترل است. از کمیلی گرفته که کاش لااقل یکبار آوانتی را میدید تا دلیل ماندگاری نقشهای لمون فقید را متوجه شود تا پوریا پورسرخی و بهاره رهنما که در تمام فیلمهایشان بسیار یکنواخت ایفای نقش میکنند. این فیلمنامه را حتی اگر خود شهبازی هم میساخت بعید بود چیزی بهتر از اثر نمایش یافته میشد. گروه کارگردانی واقعا کار را طوری شروع کردهاند تا هر چه خدا بخواهد یک فیلمی ساخته شود.