اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

زیبایی‎شناسی گروتسک در اسب حیوان نجیبی است

 

باران کوثری و کارن همایونفر

اسب حیوان نجیبی است ترسیم‎گر دنیای امروزمان، جامعه‎مان، تهران‎مان و از همه نزدیک‎تر یک شب از پیرامون­مان است که در دل پایتخت می­گذرد. اتفاقاتی که به دلیل جمع شدن و به توان رسیدن آن‎ها –فیلم و کارگردان را- محکوم به سیاه‎نمایی کرده‎اند.

محکوم کرده‎اند که ترویج‎گر فساد است و قصد مخالفت دارد اما مشخص نیست تا کی و کجا هنر باید قربانی شود! شاید تنها چیزی که برای تمام کسانی که بدون فکر و درنگی دست به قلم می‎شوند مهم‎ نیست، هنر و مطالعات هنری باشد. معلوم نیست تا چه هنگام رسانه­های قد و نیم­قد باید سر دربیاورند و افرادی با دست داشتن موقعیتی بر هر اثر هنری بتازند و هر اثر پیش‎پا افتاده‎ای را ارج نهند.

 

خوشبختانه هنوز رسانه‎هایی -هم‎چون ماهنامه صنعت سینما- هستند که به جای نشر عکس‎های پر زرق و برق، اختصاص نیمی از نشریه به عکس و نظر بازیگران و نقدهای سفارشی، به متن و بافت آن اهمیت بدهد. این فضای دلزده و پر اغتشاش مطبوعاتی سینمای ایران زمانی تسکینم می‎دهد که سردبیر ماهنامه «صنعت سینما» در تماسی تحلیل علمی در مورد یک محصول خوب سینمایی را پیشنهاد می‎دهند. اگر تحلیل‎هایم را دنبال کرده باشید می‎دانید اصولا عادت به نوشتن چنین نوشته‎هایی ژورنالیستی ندارم و توهین‎ها و بی‎حرمتی‎هایی که به هر طریقی به فیلم اسب حیوان نجیبی است به بهانه نقد (!) شده بود نگارنده را مجبور به نوشتن چنین پیش‎درآمدی کرد. در ادامه شما را به خواندن تحلیل دعوت می‎کنم و خیلی از آن افرادی که انتقاداتی نظیر احمق‎بودن شخصیت‎ها، آشفته بودن فضای فیلم، دیالوگ‎های بی‎ربط، اغراق در فسادی که به تصویر کشیده شده؛ می‎گیرند شاید در خلوتشان بدانند که برای نوشتن نقد بهتر است تأمل کنند و حرمت قائل شوند.

 تمام لحظات فیلم طی ساعاتی در یک شب از شب‎های تهران می‎گذرد که هر لحظه آن برای کمال خسروجردی (رضا عطاران)، که از زندان مرخصی گرفته، حکم طلا دارد تا با لباسی مبدل –لباس نیروی انتظامی که البته در انتهای فیلم مشخص می‎شود او زندانی بوده نه پلیس- به فکر باج گرفتن از متخلفین باشد. شخصیت‎ها هر یک خود بر سر راه شخصیت اصلی قرار می‎گیرند. منطقی که اصلش بر بی‎منطقی استوار است تا مضحکه‎ای خلق شود. مضحکه‎ای که هر یک تا انتهای آن پیش روند. خسروجردی که می‎تواند دست از سر یکی از آن‎ها بردارد و سراغ مورد دیگری برود اما پابه‎پای آن‎ها پیش می‎رود موقعیتی ایجاد می‎شود و از دل آن موقعیت، شخصیت‎ها و موقعیت‎های جدیدی به وجود می‎آیند که مضحکه را پیش ببرند. لوکیشن از خیابان‎های تهران آن هم در شب انتخاب شده است که کارکرد خاصی در قصه دارد. قصه‎ای که شخصیت‎هایش هیچ‎کدام سیاه نیستند و تنها فضایی که گرفتارش شده‎اند تیره است و باید کشف و شهودی داشته باشند تا تلنگری به خود بزنند.

ولفگانگ کیزر منتقد آلمانی که بیشترین تلاشش را در بیان ماهیت گروتسک انجام داده است در تعریف آن چنین می‎آورد: «گروتسک تجلی این دنیای پریشان و از خود بیگانه است، یعنی دنیای آشنا از چشم‎اندازی که آن را عجیب می‎نماید و این عجیب بودن ممکن است آن را مضحک یا ترسناک جلوه دهد و یا هر دو کیفیت را به صورت هم‎زمان پدید آورد.»

تعریف گروتسک از قول کیزر راه دریافت سبک هنری فیلم اسب حیوان نجیبی است را پیش روی ما قرار می‎دهد. در ادامه تحلیل هدفمان بررسی خصوصیات سبکی گروتسک فیلم مذکور در تعامل با منطق فیلمیک می‎باشد. فضای نامتعارف از همان تیتراژ فیلم که در یک پارتی می‎گذرد آغاز می‎گردد. یکی از مواردی که کارگردان باهوشمندی به آن توجه کرده است فضای خارج از قاب است که قصه‎پردازی می‎کند و درام را پیش می‎برد. یکی از منطق‎های تئاتری و هنری توجه به نشانه‎ها در خارج از حد و مرزهای آن رسانه است و گروتسک هنری آن را به شیوه نامتعارفی می‎طلبد. حتی در یک درام رادیویی خلق صدای خارج از داستان به پرسپکتیو ذهنی مخاطب کمک می‎کند. اسب حیوان نجیبی است ساخته عبدالرضا کاهانیبه همین ترتیب در تیتراژ آغازین، نباید انتظار دیدن نمایی از پارتی آن هم به طور واضح داشته باشیم –نه به این خاطر که فیلم از خط قرمزها عبور نکند- زیرا فیلمساز به دنبال خلق فضایی است که در ادامه در دل درامش شکل می‎گیرد. این تمهیدِ استفاده از مؤلفه‎های خارج از قاب که خود به روایت داستان کمک می‎کند در ادامه فیلم در مورد همسر برزو (پانته‎آ بهرام) استفاده می‎شود. برزو به دلیل قرض‎هایش با همسرش مشکلاتی دارد که شخصیت همسرش کاملا خارج از قاب است و ما با صدای خارج از قاب او همراه می‎شویم. همین صدا هویت لازم برای این شخصیت را می‎آفریند.

گروتسک می‎تواند با مضحکه و هراس درآمیزد که اغلب آثار کمدی سیاه از این جنس و به نوعی شبیه بارلسک‎ها هستند یا این‎که به ویژگی وحشت و تنفر در یک فضای خوفناک رو می‎آورند که اسب حیوان نجیبی است را می‎توانیم از جنس اول بدانیم. در هر مواجهه‎ی خسروجردی در نقش مأمور قلابی با یک جرم یک میدان تنشی خلق می‎شود که در درون این میدان برای ایجاد کش‎مکش نیاز به حضور پدیداری داریم. حضور پدیداری از دل یک ناهم‎عرفی صورت شکل می‎گیرد. پارتی و بالاگرفتن صدای موسیقی آن مأمور تقلبی را بر این می‎دارد تا زنگ خانه را بزند و موقعیت اول خلق شود. تمام موقعیت‎ها لحنی طنز دارند و ابتدا ما را با یک کمدی موقعیت مواجه می‎سازند تا همان مضحکه شکل گیرد. مضحکه‎ای که دکوپاژ پرجزئیاتش حتی در خیابان هم جواب داده است. از سنگ‎ریزه لابه‎لای سیمان‎ها و آوردن ملات برای بازگرداندن نما به شکل قبلی خود گرفته تا جزئیات برخورد پیمان (کارن همایونفر) با منشی خود نسترن (باران کوثری) و از تکه‎کلام‎ها و ظاهری که برای رامین طراحی شده تا بازی با تسبیح راننده (احمد مهران‎فر) همه‎وهمه توانسته‎اند به پرداخت درام و شکل دادن یک کمدی سیاه کمک کنند که علاوه بر گوشزدهایی به مشکلات اجتماعی، بتوانند سبکی هنری بیافریند. یکی از این ابزارها دوربینی است که گاه تنها حکم نظاره‎گر را به خود می‎گیرد و گاه به سمت مأمور تقلبی می‎آید و جانب او را می‎گیرد که به دیگر کاراکترها می‎نگرد که مشکلاتشان دست‎کمی از خودش ندارد. سبک گروتسک از دل این مضحکه‎هایی بیرون می‎آید که موقعیتی را به موقعیتی دیگر پیوند می‎دهند. حضور یک عنصر هر چند کوچک در میدان تنشی که در موقعیت‎های گوناگون شکل می‎گیرد تنش را بالا می‎برد و عنصر فروکاهنده این میدان شخصیت اصلی فیلم یعنی کمال خسروجردی است.

گروتسک بر مبنای ناهماهنگی‎ها استوار است. بارزترین خصیصه گروتسک، عنصر ناهماهنگی است که می‎تواند از کش‎مکش، برخورد، درآمیختگی ناهمگون‎ها یا مؤلفه‎های نامتشابه نشأت گرفته باشد. ناهماهنگی‎های در خدمت منطق سبک، مهم‎ترین ویژگی فیلم اسب حیوان نجیبی است می‎باشد، از عنوان گرفته تا جایگاه شخصیت‎ها و دیالوگ‎های کوتاه و بلند آن‎ها. عنوان فیلم در دلالت صریح مخاطب را به فکر فرو می‎رود تا به دنبال دلالت پیمایش ورزد، اما شاید هیچ نصیبش نشود جز دیالوگی از مسعود (حبیب رضایی) که از مستی بر زبان می‎آورد (همان عنوان فیلم) مخاطب به همین دلالت صریح شاید دل خوش کند که با یک فیلم انتقادی و اجتماعی روبه‎رو است در صورتی که در وجه استعاری ما با خصوصیات پدیده شناسی باید پیش برویم. اگر اسب را به مثابه یک نماد بپذیریم باید کمی از این خصوصیات را با یک‎دیگر مرور کنیم. سری به یکی از کتب برای بارزترین ویژگی‎های اسب‎ها انداختم: «اسب حیوانی است اجتماعی، نه تنها نیاز مبرمی به زندگی گروهی دارد؛ بلکه دارای سیستم دقیق ارتباطی است. اسب موجودی بسیار حساس و زودرنج است که در احترام گذاشتن به آن می‎توان رفتار بهتری از او مشاهده کرد.»

با توجه به چنین ویژگی‎های می‎توانیم این نماد اجتماعی و ارتباطی بودن آن را انسان فرض کنیم. انسان‎ها و جامعه و از همه مهم‎تر جامعه‎ای که فیلمساز در آن می‎زید در لایه‎های اجتماعی نیاز به بازنگری دارد. فیلمساز از بی‎مهری اجتماعی دم می‎زند از این‎که رنجش‎هایی در دل جامعه صورت گرفته و می‎توان خود او را مثال زد که فیلم‎هایش با وقفه مجوز اکران می‎گیرند یا پروانه نمایش خارج از کشور دریافت نمی‎کنند. صحبت از یک احترام مشترک می‎کند که این احترام اگر بین جامعه و مسئولینش کاملا و دوطرفه برقرار باشد خیلی از مشکلات حل می‎شود. مأمور تقلبی با این‎که قصد اخاذی دارد در انتها شخصیت‎های جامعه را به هم نزدیک می‎کند خود متنبه می‎شود و کمکی به همین انسان‎ها می‎کند. عناصر ناهماهنگ بر منطق بی‎منطقی درام، اثری را خلق کرده‎اند که ضمن انتقادهایی –نه آن‎چنان که آن‎ها را بزرگ جلوه می‎دهند و لقب سیاه‎نمایی و از این قبیل حرف‎ها که دوست ندارم در نقد نقلشان کنم به کار می‎برند- راه‎کار نشان می‎دهد و آن هم‎دلی و احترام است. نجابتی که از جامعه در انتهای فیلم که شب رو به اتمام است دیده می‎شود همان نجابتی است که از دل عنوان بیرون می‎آید.

 اسب حیوان نجیبی است

فارغ از عنوان که به طور کامل به آن پرداخته شد خسروجردی در لباس مبدل شکیبا که دست به اخاذی می‎زند گاه به اعمالی اهتمام میورزد که شاید برای مخاطب ناآشنا با سبک، احمقانه به نظر برسد؛ اما بروز این رفتارها چه از سوی کاراکتر او و چه دیگر کاراکترها همه در خدمت آفریدن مضحکه هستند که هر کدام نقش خود را ایفا کنند. خنده در گروتسک جنبه‎ای ضروری دارد. یک اثر گروتسک معمولا خنده را نیز به همراه می‎آورد، اما مخاطب این اثر نمی‎تواند از ته دل بخندد چرا که این عنصر با ادراکی مغایر و ناسازگار ارایه گشته است. به همین خاطر ما نباید انتظار حرکات عاقلانه از کاراکترهای یک اثر گروتسک داشته باشیم که در دل موقعیت‎های آن قرار می‎گیرند. اوج این شگفتی و گروتسک‎وارگی در دیالوگ نسترن در اوج بحران است. درست زمانی که همه از فرط مشکلات درمانده‎اند و خسروجردی هم برای طلب رشوه آن‎ها را رها نمی‎کند یکی از آن‎ها می‎پرسد: «حالا کجا بریم» نسترن پاسخ می‎دهد: «بریم شمال» این دیالوگ فضای این مضحکه را از فراشگفت هم پیش می‎برد. شاید خصوصیات سبکی این فیلم به فراشگفت هم نزدیک باشد اما انتهای فیلم و این عناصر ناهماهنگ که در یک منطق درست استفاده شده‎اند آن را در گروتسک آغشته کرده است. در تعریف فراشگفت این‎طور باید یادآور شد که در عین عجیب و غریب بودن ناراحتی و افراط گروتسک را ندارد. این همه دغدغه‎های اجتماعی در کنار هم چیده شده‎اند تا مخاطب و جامعه را به یک تأمل فرو برند نه این‎که تنها ما را با یک فضای آکنده از مؤلفه‎های ناهماهنگ مواجه سازد. رفتارها، تنش‎ها، مشاجره‎های پیمان و حکیمه (مهتاب کرامتی) که بر سر مهریه صورت می‎گیرد همه از این قبیل هستند. هر شخصیت داستانی را –که پر از اتفاقات عجیب است- به خط اصلی اضافه می‎کند تا داستان گروتسک در اوج ناهماهنگی بر منطق سبکی پیش رود.

بازی بازیگران در خلق کاراکترهایی که هر کدام در مشکلاتشان غرق شده‎اند و به مأمور تقلبی شک نمی‎کنند یا به خانه‎ای برای قرض پول می‎روند و در آن‎جا تنها تسلیت گفته و باز می‎گردند کمک شایانی کرده است. عناصر ممکن است در یک فضای آشنایی‎زدایی شده و پراعوجاج در سبک هنری گروتسک قرار گیرند تا ما را با برخی عجایب مواجه سازند. اختلافات طبقاتی و ناهم‎خوانی‎های اجتماعی شهرنشینی خصوصا در پایتخت یکی از این موارد است که در طول راه پیمان، مسعود، رامین و نسترن مشاهده می‎کنیم. پیمان برای رسیدن به پول همراه رامین می‎شود تا به خانه شخصی بروند که عزادار همسرش است. پیمان را نسترن (منشی او) با شلوار گرم‎کن و مسعود در اوج مستی همراهی می‎کنند. در انتها به صاحب عزا می‎گویند قصدشان تسلیت گفتن، بوده است!

شخصیت‎های فیلم قبلی فیلمساز در رگه‎هایی از یأس به سر می‎بردند، اما این‎بار در اوج مشکلات لبخند بر لب دارند، با یکدیگر شوخی می‎کنند و اگر پول برای کمک به یکدیگر ندارند لبخند خود را هدیه می‎دهند. خسروجردی کفش‎ها را به نسترن پابرهنه می‎دهد و پول‎ها را برای کمک به مسعود می‎بخشد تا چند روز بعد به او بازگرداند. یک سوم پایانی فیلم عامدانه دست نویسنده رو می‎شود زیرا مسئله اگر حل شود معنایی شکل نمی‎گیرد پس مسئله باید باقی بماند تا در دل صمیمیت خسروجردی پول را به مسعود ببخشد. هیچ مسئله‎ای با اینکه واقعا مسئله است عمیق نمی‎شود چون فضای فیلم طوری ترسیم شده که جزئی از کل باشند. تمام عجایبی که در فیلم با آن مواجه می‎شویم همان دنیای آشنای ماست و از خیال پردازی بسیار دور است. نه آن‎قدر طبیعی که بگوییم فیلمساز انتقادات گزنده‎ای داشته نه آن‎قدر باید آن‎ها را بی‎اهمیت جلوه‎ دهیم که هیچ مشکلی وجود ندارد. فیلمساز برای رسیدن به سبکی هنری و انتقاداتی که در اثرش به طور معقول جاری ساخته برخی را به اشتباه انداخته که با بزرگ‎کردن وقایع آن هم در یک شب قصد سیاه‎نمایی داشته است. بی‎پردگی در گروتسک به آن قدرت می‎بخشد. گروتسک دارای طبعی افراطی است و عنصر اغراق و زیاده‎روی از خصایص بارز آن است.

 

 

 

منبع: ماهنامه صنعت سینما

 

 

 

 

quot;helvetica

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری

 


دیدگاه‌ها  

-1 #7 dfdff 1392-02-06 05:11
19 بار از کلمه گروتسک ،
9 بار از کلمه مضحکه و.....
استفاده شد در این متن ،
و این رنجش آور بود !...



در کل ممنون که از این فیلم حمایت کردید.
نقل قول کردن
+2 #6 Guest 1390-10-14 01:46
واقعا مشتاق خواندن چنین نقدی از فیلم کاهانی بودم. به نظرم حق مطلب را آقای رحیمی ادا کردید.
ممنون
نقل قول کردن
+2 #5 Guest 1390-10-02 11:05
عالی بود یعنی هم نقدتون هم فیلم. دیشب فیلم رو دیدم و بسیار لذت بردم
نقل قول کردن
+1 #4 Guest 1390-09-28 00:42
به محمد: فهم هنر را به کسان دیگر بسپارید
نقل قول کردن
-7 #3 Guest 1390-09-24 22:47
اینا لوده بازیه اگه هنر تو این لوده بازی ها باشه به نظرم به هیچ دردی نمی خوره
نقل قول کردن
+5 #2 Guest 1390-09-24 16:29
درود بر شما و این نقد که خیلی خوب لایه های فیلم رو تحلیل کرده.
نقل قول کردن
+3 #1 Guest 1390-09-23 22:19
این کاهانی واقعا بی کلست شما هم حال دادی بهش که پشت پرده فیلمش چیزی نبوده!!
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما