چشماندازی بدون مرز در آثار شیرازه هوشیاری
- توضیحات
- دسته: یادداشت سایر هنرها
- منتشر شده در 1401-04-03 00:33
پیش از انقلاب ۵۷، هنرمندان و بهخصوص نقاشان ایرانی دنبالهرو مدرنیسم اروپا و به ویژه جریانات پاریس بودند. اما با ظهور انقلاب ۵۷ شرایط متفاوتی برای ارائۀ هنر در ایران بهوجود آمد. در این میان هنرمندانی که قبل و بعد از انقلاب از ایران مهاجرت کردند، هر یک با توجه به داشتههای فرهنگی، سنتی و باورهای خود به درک تازهای از فرهنگ و هویت ملی رسیدند. شیرازه هوشیاری، هنرمند مهاجری است که پس از اتمام تحصیلاتش در لندن فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد. در واقع او در مرحلهای وارد عرصۀ هنر شد که از نظر تاریخی دوران مدرنیسم تمام شده بود، اما همانطور که دربارۀ نقطۀ ختم مدرنیسم توافق بارزی وجود ندارد، آثار وی را هم نمیتوان بیتأثیر از آن جریان دانست. هوشیاری یک هنرمند معاصر یا آوانگارد است که نمیتوان او را هنرمند ایرانی یا اروپایی قلمداد کرد؛ زیرا که او آشنایی با هنر ایرانی را با درک و تعلیمات هنر غربی تکمیل کرد و نشانههای آشکاری از هر دو طرف در آثارش هویداست. هر چند آثار او از هویت اولیهاش الهام گرفته، ولی آنها را در هیچ حصاری زندانی نکرده؛ بلکه بهعکس با نگاهی به هنر اروپا، شمایلی نو به آن بخشیده است.
شیرازه هوشیاری*، از سال 1979 م، فعالیت هنری خود را در زمینۀ مجسمهسازی آغاز کرد. مجسمههای او را میتوان تحتتأثیر جریان مجسمهسازی دهۀ هشتاد میلادی انگلیس برشمرد. او از همان ابتدا به مضامین و مفاهیم صوفیگری و معنوی علاقهمند بود و اصل صوفیگری که بر مبنای خودشناسی و تعبیری از راه و بیراهه است، جوهرۀ کارهای او را شکل دادند (اکبری، 1382: 4). این علاقه با مطالعۀ اشعار شعرای فارسی همچون مولانا و مقالات سهروردی که توسط «هانری کُربن» ترجمه شده بود، بیشتر شد؛ چنانچه تعدادی از آثار او، مانند «زمین یک فرشته است» متأثر از داستان «آواز پَر جبرئیل» از سهروردی خلق شد. «ادوارد لوسی اسمیت»، منتقد هنری و صاحبنظر برجستۀ هنر معاصر جهان، در یکی از سخنرانیهایش، هوشیاری را یک هنرمند آوانگارد بینالمللی میداند که آثارش ارجاعات بسیاری به سنتها، متون و اشعار عرفانی بهخصوص مولانا دارد. در واقع آنچه باعث گرایش بیشتر این هنرمند به این اشعار میگردید، استعاره و ایهامی بود که در آنها وجود داشت و این استعاره به شکلی تجسمی در آثارش بروز مییافتند.
او در اوایل دهۀ 1980 م، پس از ساخت حجمهای بزرگ با فرمهای انتزاعی درهمتنیده که از جنس کاهگل بودند، به سمت فلزاتی از جنس روی و مس گرایش پیدا کرد. این فرمهای انتزاعی و ابهامگونه مورد توجه مخاطبین و منتقدین قرار گرفتند و آثارش به نمایشگاههای معتبری نظیر «آپرتو 82»، «ساحران زمین» در مرکز «ژرژپمپیدو» پاریس و چهلمین «بینال ونیز» در ایتالیا راه یافت. منتقدان آن زمان، اعتقاد داشتند که وی آغازگر راهی تازه در هنر نوین بریتانیاست؛ ولی او از اینکه در دستهبندی خاصی قرار بگیرد گریزان بود و همواره از شرکت در رویدادهایی که او را در چهارچوبی قرار میدادند، امتناع میکرد.
هوشیاری، تحتتأثیر علاقهمندیاش به اندیشههای عرفانی، از عنصر دایره و فرمهای منحنی که نزد باورهای شرقی عنصری نمادین و دارای معانی خاصی در عرفان است، استفاده میکرد. اما از سال 1990 م، گرایش او به سمت فرمهای هندسی جلب میشود و به مرور خطوط زاویهدار و چندضلعی جایگزین فرمهای منحنی میشود. این تغییر فرم به تغییر مواد و متریال هم میانجامد و فلزاتی نظیر سرب ذوب شده، پلاتین و ورقههای طلا جای مس و روی را میگیرند.
هر چند، هوشیاری به واسطۀ مجسمههایش در جهان شناخته شده، اما از سال 1992 م، همزمان با مجسمهسازی، فعالیت خود را در زمینههای نقاشی و چیدمان نیز به طور جدی دنبال کرد. او ابتدا از تکنیک اکریلیک و رنگروغن بر بستر مقوا برای خلق آثارش بهره برد. این نقاشیها نیز تا حدی تحت تأثیر مجسمههایش قرار داشتند. در این بخش از آثار، ما شاهد فرمهای انتزاعی و اکثراً دایرهوار و منحنی هستیم و در کنار آن، رنگ آبی لاجوردی که در فلسفه و هنر شرق، بهخصوص ایران جایگاه ویژهای دارد، خودنمایی میکند. عناوین نقاشیهای هوشیاری، همچون «رقص دوار»، «لحظۀ تاریک» و برخی دیگر، پر از استعاره و رمز هستند. هر چند انتخاب این اسامی هم برگرفته از باورهای معنوی اوست، اما اشعار و ادبیات دوران باروک را نیز بهخاطر میآورد و پر از حرکت و استحالهاند.
او در بیشتر موارد میکوشد تا مفاهیمی را انتخاب کند که در میان چند فرهنگ مشترک هستند؛ علاقۀ وی به آثار هانری کُربن و ردپای اندیشۀ وحدت ادیانی که او پیشنهاد کرده را میتوان در مجسمۀ «تنگه» که در سال 1992 م، به نمایش درآمد، مشاهده کرد. این مجسمه که برای او شهرت جهانی داشت با ارجاعات به آیینهای معنوی برگرفته از تصوف، مسیحیت، بوداییسم و اسلام، نمونهای از درهمآمیختگی ادیان مختلف را نمایش میدهد. این اثر از یک دیوار عظیم و غولآسای فولادی تشکیل شده که بازدیدکنندگان، فضایی برای گردش در اطراف آن ندارند. آنها باید از میانِ جدارۀ باریکی عبور کنند تا به فضای داخلی و میانتهی آن وارد شوند که با فلزات مس و طلا پوشیده شده؛ گویی مخاطب را از فضایی به فضای دیگر میبرد که در آنجا مبهوت میشود و بازدیدکنندگان از آن بهعنوان تجربۀ معنوی یاد میکنند. علاوهبر توجه به ادیان و درهمآمیختگی دینی، تضادهای میان تاریکی و روشنایی، مرئی و نامرئی، زمینی و آسمانی، جزء مواردی هستند که همواره مورد توجه هوشیاری بوده است. این مضامین در توالی شکلهای مارپیچی در مجموعهای از برجهای آجری لعابدار بیضی شکل که در سال 2004 م، و با همکاری معمار معروف، «پیپ هورن» ساخت، بیشتر نمایان است. این مجموعه نیز به واسطۀ فرم ظاهریاش که شبیه مناره مسجد است، به منظور اشاره به جلوههایی از ادیان مختلف ساخته شده است.
در سال 2008 م، هوشیاری در همکاری مشترک دیگری با پیپ هورن، اقدام به طراحی و اجرای «پنجرۀ شرقی کلیسای سنت مارتین» نمود. میلههای مشبک فلزی در مرکز این پنجره به گونهای قرار گرفته که در نگاه اول دریچهای از نور را نشان میدهد، اما در واقع این فشردگی خطوط و گرفتگی نور در مرکز، تصویری از مسیح بر روی صلیب است که به هنرمندانهترین شکل ممکن ساخته شده و یکی از مهمترین آثار هنری-مذهبی در دوران معاصر محسوب میشود.
همزمان با این دوران، پس از گذشت یک دهه، هنرمند مسیر آثار نقاشی خود را کمی تغییر میدهد و اینبار به جای مقوا، نقاشیهای خود را بر روی بومهایی خلق میکند که عمدتاً دارای زمینهای سیاه هستند و خطوط دوار و گاه مربع شکل با مداد سفید، گرافیت یا جوهر بر روی آن نقش میبندد. در این حرکات دَورانی گاهی از اشعار مولانا به صورت کلمات بسیار ریزی استفاده شده است. به دلیل ظرافت بهکاررفته، این نوشتهها گاه ناخوانا هستند و حالتی محو دارند، آنچنان که گویی مخاطب را با فضایی ناشناخته و ناپیدا همراه میکنند. این یکی دیگر از اهداف و حرکات عامدانۀ هنرمند در جهت ابهام آثارش است. او همیشه سعی میکند ماهیت و جوهرۀ اشیاء را نشان دهد و آنها را به سوی ابهام ببرد.
در دورههای بعد، آثار نقاشی هنرمند، به سمت انتزاع بیشتری پیش میرود؛ به طوریکه در برخی از این آثار تنها روزنههایی از نور مشاهده میشود. در کنار برخی از این آثار، ما نقوشی شبیه به پارهگی میبینیم که بیشباهت به کارهای نقاش آرژانتینی-ایتالیایی «لوسیو فونتانا» نیستند. البته فونتانا این پارهگی را به وسیلۀ چاقو بر روی بوم نقاشی به وجود میآورد در حالی که شیرازی، این پارهگی را با کمک رنگ به نمایش میگذارد و بدین وسیله نوعی توهم و ابهام را در مخاطب خود ایجاد میکند.
در دهۀ اخیر آثار مجسمه و نقاشی هوشیاری دچار تحولاتی شدند و اگرچه در این دوران ما هنوز نمونههایی دیگر از برجهای آجری لعابدار او را تحت عناوین مختلفی مشاهده میکنیم، اما در آثار اخیرش، مجسمههایی فولادی به نمایش درآمدند که شبیه نوارهای مواج رقصان و نوسانات طول موج هستند. این مجسمهها بر روی دیوار نصب و از بالا نورپردازی میشوند. ترکیب این مجسمه و سایههای آنها، فضای زنده و پویایی را به وجود میآورند و گویی بین جهان مادی و غیرمادی در نوساناند؛ «دونفره»، «نظم زمان» و «اوراکل» نمونهای از این مجموعه آثار هستند. نقاشیهای او هم در این دهۀ اخیر، دچار تغییراتی شدهاند. بیشتر آثار از هندسه فاصله گرفتهاند و گاه به تصاویر میکروسکوپی و عکسهای هوایی شبیه هستند؛ مجموعۀ «کوچگر» در این بخش قرار میگیرند. هوشیاری در نقاشیهای اخیر خود، از آب و رنگدانه استفاده میکند و آنها را بر روی بوم به حرکت در میآورد تا به خواست او پنجرهای به آشوب یا شانس و اتفاق باز شود. او خواستار پیشامدی است که خارج از کنترل باشد و این مسئله با حرکت الگوهای آب روی کل فضای بوم نقاشی اتفاق میافتد. این هنرمند در مورد نقاشیهایش میگوید: «من به نقاشی و بازنمایی رایج به شیء علاقهای ندارم، من سعی میکنم بفهمم یک چیز چطور ساخته شده و چطور کار میکند؟ کار من در مورد فرآیند شکلگیریست. این قضیه برای من شگفتانگیز است و باعث خودشناسیام میشود و در واقع یک فرایند یادگیری است»
هوشیاری بیش از چهل سال است که از ایران مهاجرت کرده و در طول این مدت تنها دوبار آثارش در ایران به نمایش گذاشته شده است. موزۀ هنرهای معاصر تهران در سال 1382، در نمایشگاه گروهی «پیشگامان مجسمهسازی نوین انگستان» و گالری «آبانبار» تهران در سال 1395، در نمایشگاه گروهی «فردگرایی جمعی: نوعی از عوامبودگی»، میزبان کارهای او بودهاند. در نمایشگاه موزۀ هنرهای معاصر، آثار مفهومی هوشیاری در کنار آثار سایر همنسلانش چون «تونی کرگ»، «آنیش کاپور» و... به نمایش درآمد.
این هنرمند در نمایشگاهها و کارنماهای اخیر، مجموعهای از مجسمه، نقاشی، ویدیو و انیمیشنهایش را در معرض دید قرار داده است. گرچه برخی از منتقدان و مخاطبین هوشیاری معتقدند که کارهای وی در گروه آثار متافیزیک یا سمبولیک قرار میگیرد، اما او آثار خود را کاملاً تجربی دانسته و همواره تأکید کرده که آثارش، بازنمایی فرم نیست بلکه در واقع ضربان واقعی فرم است. او در واقع با ساختار شروع میکند و مخاطب را به سوی بیشکلی و بیمکانی و هیچبودگی میبرد و اعتقاد دارد که نمیخواهد مردم دربارۀ آن فکر کنند. مسئلۀ اصلی برای او شناخت مستقیم است و معتقد است که بدون تجربه، مطلقاً چیزی وجود ندارد. به همین دلیل اغلب به دشواری عکاسی از آثار او اشاره میکنند؛ چون آثارش ماهیتی تجربی دارند و همیشه چیزی از اثر در عکس مغفول میماند (کرمی، 1394: 7).
هوشیاری، هنرمند معاصری است که به سبب گرایش به معنویت در هنر، همواره از مفاهیمی استفاده کرده که در چندین فرهنگ مختلف مشترکند و از این درهمآمیختگی، سعی دارد بخش ناپیدا و نامرئی هستی را نشان دهد. در واقع هر آنچه که قابل دیدن نیست برای او به اندازۀ بدیهیات دارای اهمیت هستند. او همواره تضادهای میان تاریکی و روشنی، مرئی و نامرئی، فرم و بیفرمی و حضور و غیاب را در آثارش تشدید کرده و با ابهامی که ایجاد میکند، جلوه و مفهمومی دیگر را برای مخاطب به نمایش میگذارد.
* «شیرازه هوشیاری متولد 1334 شیراز است. او در ایران در رشتۀ تئاتر آموزش دید، اما در سال 1353 (1974 م) به لندن مهاجرت کرد و تصمیم گرفت هنرهای تجسمی را دنبال کند؛ بنابراین از سالهای 1355 تا 1358 (1979-1976 م) در مدرسۀ هنر «چلسی» لندن به تحصیل پرداخت و سپس برای مدت یکسال بورسیۀ کالج «کاردیف» شد. هوشیاری اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال 1359 (1980 م) در مرکز هنری «چَپتِر» برگزار کرد و از آن زمان تاکنون، آثارش را در نمایشگاهها و بینالهای معتبر متعددی در اروپا و امریکا به نمایش گذاشته است. وی در سال 1373 (1994 م) نامزد دریافت «جایزۀ ترنر» از «گالری تیت» لندن شد و در سال 1376 (1997 م) مفتخر به دریافت لقب استاد در «انستیتو لندن» گردید. او به عنوان یکی از مجسمهسازان پیشرو نسل خویش شناخته شده است و در طی سالها فعالیت، آثاری در زمینۀ مجسمه، نقاشی، چاپ، چیدمان، انیمیشن و... خلق کرده است. کنشهای معنوی و ارجاع به اشعار و متون ادبی، همواره از جمله منابع الهام این هنرمند بوده است. از کارهای معروف او میتوان به «پنجرۀ شرقی در کلیسای سنتمارتین» و مشارکت در اجرای پروژۀ محراب این کلیسا نام برد. او همچنین دو کتاب با عناوین «رودخانه درون ماست» و «هیچچیز عمیقتر از پوست نیست» تألیف کرده است. هوشیاری جزء آن دسته از هنرمندان مهاجری است که در آنسوی مرزها، آثارش مورد توجه بسیاری از گالریداران، موزهها، منتقدین و هنردوستان جهان قرار گرفته است. آثار او در تعدادی از مهمترین موزههای هنری دنیا از جمله «موزۀ هنرهای مدرن» و «موزۀ گوگنهایم» در نیویورک، «کلکسیون انجمن بریتیش» در لندن و «موزۀ پراتو» در ایتالیا نگهداری میشوند.»
منابع:
اکبری، عباس (1382)، شیرازه هوشیاری. دوهفتهنامۀ تندیس، شماره 21 (اسفند ماه).
ترجمۀ پانتهآ حاجی صادقی، ویراستار بهنام کامرانی، امید روحانی، (1382)، کانون تحول: پیشگامان مجسمهسازی نوین انگلستان. موزۀ هنرهای معاصر تهران.
کرمی، رضا (1394)، هنرمندان معاصر ایران: شیرازه هوشیاری. دوهفتهنامۀ تندیس، شماره 313 (آذر ماه).
حرفه: هنرمند (1396/ 2017)، فایل تصویری: گفتوگو با شیرازه هوشیاری به بهانۀ انتشار شمارۀ 66 «حرفه: هنرمند» ویژهنامۀ هنر انتزاعی. ترجمۀ مریم ملاصادقی، گالری لیسون نیویورک.
www.shirazehhoushiary.com