نقد فیلم نبات ساخته پگاه ارضی؛ فراموشی ابدی یک ذهن پاک

نقد فیلم نبات

 

پگاه ارضی در نخستین ساخته خود سراغ یک موضوع تکراری رفته اما حس و حال فیلم می‌تواند شما را با خود همراه کند و ارجاعی به اثر درخشان میشل گوندری یعنی درخشش ابدی یک ذهن پاک نیز داشته باشد. اثری که با فیلمنامه فوق العاده چارلی کافمن همراه است و در عوض فیلمنامه در «نبات» بزرگترین ضربه را به فیلم جدای از این‌که حتی موضوع نیز در تله‌فیلم‌ها و سریال‌ها بسیار دیده شده، زده است.



در درخشش ابدی یک ذهن پاک دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آن‌ها را در ذهن خود داشته باشند و در «نبات» سایه با توجه به آخرین فرصتی که پیش از نسیان دارد به زندگی همسر سابق و دخترش سرک می‌کشد تا زندگی آن‌ها را مشاهده کند. او تلاش دارد خاطرات بد سعید را هم حتی به میزان اندک پاک کند و او را به سمت موقعیت‌ها و خاطرات خوبشان سوق دهد؛ اما زیاد موفق نیست. سایه و نبات با همان ژستِ کلمنتاین و جول (جیم کری و کیت وینسلت) این بار در پاییز برگریزان تهران به آسمان می‌نگرند.



بدون شک ما با یک موضوع تکراری سر و کار داریم و فیلمنامه نقطه ضعف فیلم به حساب می‌آید. رابطه پدر و دختری که –دختر بدون مادر بزرگ شده- و حال سر و کله زنی مرموز پیدا می‌شود. زن به دختر خودش را نزدیک می‌کند و دختر در ذهنش زن را شاید برای پدرش لقمه گرفته و پدر هم بدش نمی‌آید به زن نزدیک شود فارغ از این‌که بخواهیم کلی سوال راجع به شخصیت‌ها داشته باشیم که این همه سال چگونه سپری شده و دختر چرا فقط به بهانه آتش سوزی در زمان بندی فیلم به یاد تصویر مادرش و غیره افتاده حس و حالی که اتمسفر فیلم دارد شما را همراه خواهد کرد.



در همان ابتدا زندگی پر حس و حال و شوخ و شنگ سعید (شهاب حسینی) و دخترش نبات را می‌بینیم. خانه‌ای که برای این دو بنا شده و سکانس درخشانی که نبات زیر تخت رفته و سعید برای دیدنش خم می‌شود و لحظات بد زندگی نبات را با روبان‌های سیاه مشاهده می‌کند از آن دست مواردی است که همه ضعف‌های فیلمنامه و برخی سوالات مبهم را می‌تواند به فراموشی بسپارد. در ادامه رویا | سایه (نازنین فراهانی) کمی مرموز است و ما دلیل اینقدر نزدیک شدنش به نبات را نمی‌دانیم. در ابتدا گمان می‌بریم شاید معمای حضور رویا قصه اصلی فیلم باشد ولی کارگردان کاملا عامدانه آن را با تلفنی که رویا به ایتالیا زده است لو می‌دهد تا متوجه بشویم اصل قصه و کش‌مکش‌ها چیز دیگری است.


شاید دلیل نزدیک شدن سایه به سعید، نبات باشد اما کشش دراماتیک قصه سایه بیشتر از دیگران است. (خطر لو رفتن قصه) سایه پس از 10 سال بازگشته تا با چه واکنشی روبه‌رو شود؟ چه کار کند و در نهایت سرانجامش چییست؟ کاش نام فیلم سایه بود و بیشتر روی جزییات زندگی سایه حتی در 10 سال عدم حضورش فوکوس می‌شد. سایه بازگشته تا دخترش را ببیند، حس و حال خوب روزهایی که با سعید داشته را به یاد آورد و حتی در زندگی آن‌ها بماند ولی با نسیان‌اش چه کند. تمام این ابعاد چندگانه به خوبی در بازی درست و دقیق نازنین فراهانی دیده می‌شود. در مقابل فراهانی، شهاب حسینی که بازیگر بسیار توانمندی است کاملا معمولی به نظر می‌رسد. البته که فیلمنامه زیاد جای کار به حسینی نداده ولی خب تمامی سکانس‌هایی که نازنین فراهانی حضور دارد قدرت او بر اتمسفر سکانس بارز است. ما حضور او را بیشتر حس می‌کنیم. نمونه‌اش سکانس درخشان جا گذاشتن کیف پولش است. هم نسیان را به خوبی به ما نشان می‌دهد، هم اضطراب از فاش شدن رازش و هم مشکلاتی که در گذشته وجود داشته است. او به درستی در برخی لحظات آرام است و گوش می‌دهد و به خوبی برون می‌ریزد.



سایه رفتن را بر ماندن ترجیح می‌دهد و فیلمساز سعی بر احساسی و کلیشه‌ای کردن پایان فیلم ندارد. اگر بخواهیم سختگیرانه بازی فراهانی را با بازی فوق العاده جولین مور در «هنوز آلیس» مقایسه کنیم قطعا اشتباه کرده ایم اما نمونه وطنی‌اش فیلم «کفش‌هایم کو» ساخته کیومرث پوراحمد و بازی رضا کیانیان در نقش یک فرد مبتلا به آلزایمر به مراتب بدتر و غیرقابل تحمل است. شاید این بهترین نقش آفرینی یک فرد در آستانه آلزایمر است که متاسفانه زمان کافی برای پرداختن به سایه داده نشده است. مشخص نیست سایه از چه مشکلاتی حرف می‌زند و مدام طفره می‌رود اگر تمرکز بر این بخش بیشتر می‌شد نبات در زمره فیلم‌های خوب سال هم قرار می‌گرفت.

 




پس‌نوشت: عجیب است فیلمی با بازی شهاب حسینی که حتی از دیگر فیلم‌های تازه اکران شده نیز بهتر است چرا چنین اکران بدی دارد. در 6 سینما محل زندگی هر کدام 2 یا 3 سئانس به این فیلم اختصاص داده بودند که اغلب یکی در صبح و دیگری ظهر و نهایت سئانس 20 بود. چطور می‌شود در برنامه از افطار در سحر این فیلم جایی نداشته باشد!

درباره نویسنده :
نام نویسنده: بهروز صادقی