عاشقانه‎ی هارمونیک / نگاهی به فیلم چهل سالگی

 چهل سالگی

فیلم چهل سالگی فیلمی وزین، صاحب تفکر، خوش ساخت و قابل احترام از معدود اقتباس‎های سال‎های اخیر سینمای ایران است که به زبان جهانی نزدیک بوده و در بازار فیلم جشنواره کن نمایش موفقی داشته است. چهل سالگی ملودرامی با رویکرد اجتماعی است، به طبقه‎ی متوسط می‎پردازد و دغدغه‎های انسانی، همچون حقیقت و عدالت را دنبال می‎کند. این فیلم با محوریت قصه‎ای جذاب، کشمکش‎های درونی و بیرونی یک زوج را طرح می‎کند و از زاویه نگاهی اقتباسی، به شخصیت زن، روابط انسانی کمرنگ شده و شهود و عرفان می‎پردازد.

 

بدنه‎ی اصلی این فیلم متعلق به داستانی به همین نام از ناهید طباطبایی است و در عنوان‎بندی، با عنوان برداشت آزاد از آن یاد شده است. این اقتباس با برداشت از یکی از حکایات کلاسیک ایرانی در مثنوی مولوی ترکیب و سعی شده است با کند و کاو در زندگی مدرن در تلفیق با معرفت قدیم، روند درام ورق بخورد. ویژگی‎ای که از تلفیق دو اقتباس و روایتی مدرن عاید فیلم شده، تکیه بر مقاطع مفید گذشته در لحظه و زمان حال است چرا که قصه‎های مثنوی مولوی خاصیت فرا زمانی دارند و در موقعیت‎های مختلف تکرار می‎شوند.

در فیلم چهل سالگی بازی گیرایی از لیلا حاتمی با توجه به ظرافت فیزیکی همراه با شخصیت شاهد هستیم. لیلا حاتمی در ایفای نقش نگار تمدن سعی کرده روزمره‎گی را با نگاه‎ها و سکوت خود به بیننده منتقل کند. نگار تمدن در دیالوگی، می‎گوید: «من زندگیم را به قدری حفظ هستم که می‎دانم از صبح که بیدار می‎شوم، چه خواهم کرد. این جمله‎ای است که می‎توان در آن یکنواختی و روزمره‎گی زندگی نگار را دید. هم‎چنین در فیلم سکانسی وجود دارد که رفتگر اداره‎ی نگار را در سه حالت مختلف می‎بینیم. اولین بار او در حال آواز خواندن و جارو کردن است. در حالت دوم او فقط در حال جارو کردن است و در حالت سوم او اصلا در تصویر نیست. این روزمره‎گی در خدمت تحول شخصیت فیلم است. هم‎چنین صحنه‎ای که نگار توسط نیروهای کمیته دستگیر شده است، در اجرا و به مدد بازی لیلا حاتمی به دل می‎نشیند.

در فیلم اضطراب مردی میان سال در خصوص میزان استحکام رابطه‎ی عاطفی با همسرش به موازات عشق دوران جوانی او  همراه با لحظه‎های عرفانی نمایانده می‎شود. در چهل سالگی محمد رضا فروتن در نقش فرهاد چند سکانس حیرت آور دارد: شخصیتی که در موقعیت دراماتیک قرار می‎گیرد.

از خصوصیات فیلم چهل سالگی، مراوده‎ی فرهاد با پیر و راهنمایی به نام معیر پیرنیا است. حضور عرفانی او در فیلم‎نامه، به اقتباس از داستان کنیزک و پادشاه در دفتر اول مثنوی مولوی بر می‎گردد. او تبلوری از شخصیت حکیم در این داستان است. دیالوگ‎های دلنشین عزت الله انتظامی در نقش استاد و جملات فاخری که بیان می‎کند، هر بیننده‎ای را به فکر وا می‎دارد. استاد، در گذشته عطای قضاوت را به لقایش بخشیده و معتقد است که ما فقط از ظاهر کلمات باخبریم و از شاگردش می‎خواهد سه کلمه را هرگز فراموش نکند: عشق، ایمان و مرگ. سکانس فلاش‎بکی که او را برای آخرین بار بر مسند قضاوت می‎بینیم و پس از سال‎ها فعالیت به این نتیجه می‎رسد که عدل وجود ندارد و سر خورده دادگاه را ترک می‎کند، از هر نظر به خودی خود درخشان است.

 

در فیلم چهل سالگی بازی سهیلا گلستانی در نقش مهناز، همکار نگار در اداره‎ی موسیقی، خوب و جذاب است اما چهل  سالگیشخصیت بهار، دختر فرهاد و نگار گرچه با بازی خوب پریا مردانی‎ها همراه شده است، با توجه به حرف‎هایی که به زبان می‎آورد،  باور پذیر نمی‎نماید. یکی دیگر از نقاط ضعف چهل سالگی، بحث دستگاه استراق سمع است که ایده‎ای فکر نشده و بی‎منطق می‎باشد و به فیلم لطمه وارد کرده است. هم‎چنین انتخاب بازیگر شخصیت کوروش، انتخاب درستی نیست و فیزیک ظاهری و نوع بازی‎اش بیش تر در قامت یک مانکن است تا در مقام یک عشق قدیمی که پیش محبوبش باز می‎گردد. شخصیتی که می‎بایست تماشاگر و شخصیت زن فیلم را جذب کند، اصلا موفق به چنین کاری نمی‎شود و سکانس‎های حضور دوباره کوروش کیان در کنار نگار تمدن آن هم پس از نزدیک به دو دهه دوری از هم، آن حس و حال تاثیرگذار را ندارد. در عین حال بازیگر نقش کوروش حالت‎هایی که در نقش رهبر ارکستر ایفا می‎کند غیر حرفه‎ای و غیر طبیعی است و این مهم در چهره‎اش نمایان است.

در چهل سالگی روایت شیوه‎ای سیال دارد و اطلاعات در بین همه‎ی شخصیت‎ها پخش می‎شود و ما با درام شخصیت همراه با خرده روایت‎ها روبرو هستیم. به طور مثال در فلاش‎بک دانشکده، در دیالوگی کوروش می گوید: «دانشگاه تعطیل شده، موسیقی هم بهتر است نباشد، بنابراین من می‎خواهم از این کشور بروم» یا وقتی فرهاد حین گفت و گو با استاد پیرنیا کنار پنجره می‎رود و بیست سال پیشش را می‎بیند که از حیاط وارد خانه می‎شود و یا این که نگار در سالن موسیقی را باز می‎کند و صداها به درون گوشش هجوم می‎آورند و آرام آرام صدای کوروش کیا در جوانی‎هایش انعکاس می‎یابد.

یکی از ویژگی‎های مهم فیلم، کارکردهای صوتی است که به کمک آن جغرافیای محیط معرفی شده است. از جمله صدای آژیر در لحظه‎ای که قاضی تصمیم به ترک قضاوت گرفته است و دادگاه را ترک می‎کند که به محض باز شدن در دادگاه، صدای آژیر شنیده می‎شود یا همین صدا در نمایی که فرهاد به صدای نگار و آهنگساز گوش می‎دهد و یا شنیدن همین صدا در نمایی که پدر برای دخترش داستان مثنوی را تعریف می‎کند.

پایان فیلم بر مبنایی بنا شده است که خود بیننده تخیل کند که سرنوشت چه می‎شود. نگار در خلوت به سازش پناه برده و می‎نوازد که این مسأله در دل هارمونی موسیقی قرار گرفته و حس لازم را به تماشاگر انتقال می‎دهد.

یکی از نکات قابل تأمل فیلم نوع نگاهی است که به موسیقی دارد. در عنوان‎بندی آغازین چهل سالگی، نام عوامل فیلم روی صفحه نتی دیده می‎شود که در ادامه پیانو با آن همراه می‎شود و اشاره‎ای است ساده به تمی که در طول فیلم مطرح خواهد شد. در فیلم شاخصه‎ی نوازنده بودن زن، رویکردی دراماتیک ایجاد کرده است و با توجه به این که موسیقی عنصر اصلی روایت داستان است، جایگاه این هنر را در سینمای ایران ترقی می‎دهد.  موسیقی کریستوف رضاعی، ویژگی‎ای ممتاز دارد و آن وفاداری‎اش به درون مایه‎های فیلم چهل سالگی است. ارکستر سمفونیک لیسبون، موسیقی این فیلم را نواخته که اجرایی در خور تحسین است.

 

 

درباره نویسنده :
دکتر سیدمحمد صدرالغروی

دانش آموخته دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه های سیاسی

دارای بیش از 150 مقاله در نشریه های چاپی و اینترنتی

پژوهشگر مستقل.