شبکه اجتماعی - 15 آذر 1389


آغاز قرن بیستم میلادی در تمامی جوامع رنگ و بوی دیگری داشت همه چیز با اندک زمان برچسب کهنه می‎گرفت. هنر با سرعت نور رنگ عوض می‎کرد. رسانه جدیدی به نام سینما به عنوان هنر شناخته شد. امپرسیونیست‎ها جای خود را به مابعد امپرسیونیست‎ و پست امپرسیونیست‎ دادند. گرایش‎های آوانگارد کم‎کم در همه چیز رخنه کرد.

 


جنگ جهانی گل سرسبد حوادث عجیب و غریب بود که هزاره دوم باید آن را تحمل می‎کرد. مردم امیدشان را از دست داده بودند. تئاتر از شقاوت سخن می‎گفت. ابزوردیسم جای پای خود را محکم کرد و صدای پست مدرنیسم شنیده شد. همه خود را برای هزاره سوم آماده می‎کردند. در هم شکستن سنن و فراتر نهادن قدم‎ها از عرف و هر چیز معمول در اغلب جوامع دیده می‎شد. فیلم درها The Doors ساخته الیور استون این فضا را به خوبی ترسیم کرده است.

در سویی دیگر برخی هزاره سوم را پایان دنیا می‎دانستند. هزاره‎ای که همه منتظرش بودند رسید، رنگ و بویش را به همه جا منتشر کرد. حتی به خاطر دارم در هر محله‎ای در تهران خودمان در آغاز این هزاره نام محل کسب خود را «...قرن بیست و یکم»، «هزاره سوم تکنولوژی»، «...هزاره نسل سوم» و از این قسم می‎نهادند.

خواندن مجلات و نشریات کاغذی جای خود را به خواندن وب‎ها دادند. هر مجله معتبری به نسخه اینترنتی خود بیشتر بها می‎داد. کم‎کم تماشای فیلم از طریق فضای مجازی و دانلود آن‎ها خود به یک فضای عرضه و تقاضای عظیم تبدیل شد. این پیشرفت تکنولوژی هم موافق و هم بالطبع مخالفین خود را داشت. البته همیشه در ظهور یک رسانه جدید گروهی مخالفت می‎کنند.

مو سپیدان اهل قلم گلایه‎های خاصی در کشورمان داشتند. «اینکه جوانان ما از دست رفته‎اند... آن‎ها روزنامه و مجله نمی‎خوانند و از اطراف خود بی‎خبر هستند.» این عزیزان تفکرشان بر این اساس است که باید هم فکر به حال جوانان و هم به فکر خوانده نشدن کاغذ کرد. این سخنان دلسوزانه هست ولی کارشناسانه نیست. در حال حاضر جوانانی که رهجو دانش و هنر باشند، خبرگزاری‎هایی را خوانده‎اند که فردایش روزنامه‎ها از آن‎ها صفحات خود را پر می‎کنند. نه تنها قادر هستند مطالب وطنی را به طرفة العینی بخوانند بلکه مطالب سایر نشریات خارجی را هم می‎توانند مطالعه کنند. فاصله‎ی بین نسل پرورش یافته در این هزاره با قدما از این جنس است.

اما مدخل فوق را بدین خاطر آوردم که به موضوع اصلی برسم: «شبکه‎های اجتماعی در هزاره سوم». نسل امروز بیش از هر چیزی با این شبکه‎ها سر و کار دارد. اشتراک گذاشتن فایل‎های خود در Tube های مختلف، عضویت در سایت‎های اجتماعی همچون Facebook، Twitter، Friendfa و ... که روز به روز متولد می‎شوند. در سال‎های اخیر در بسیاری از موارد به این شبکه‎ها به صورت کوتاه و گذرا پرداخته شده است. اما هنگامی که در این شبکه‎ها همه نوع فعالیتی انجام می‎شود کار به جایی می‎رسد که تولیدکنندگان آثار هنری سوژه اصلی خود را چنین مواردی قرار داده‎اند.

 

راه دور نمی‎روم و مثال‎هایم را از همین امسال می‎زنم. در فیلم Shank گروهی از اشرار خیابانی افرادی را در گوشه‎ای گیر انداخته، مورد ضرب و شتم قرارشان می‎دهند و سپس از فرد مجروح فیلم می‎گیرند تا در سایتی چون YouTube بگذارند و از این کار لذت ببرند! این جایی است که تکنولوژی کارکرد خود را از دست می‎دهد. تکنولوژی همچون ساخت بمب‎های هیدروژنی عمل می‎کند. اساس خواستگاه تکنولوژی رفع نیاز انسان‎ها است اما در این بازار بدل به تخریب روح و جسم آدمی می‎شود.

 

فیلم  The Virginity Hit یکی دیگر از فیلم‎هایی است که اخیراً اکران شد. موضوع آن تماما اشتراک گذاری فایل‎های تصویری از رفتارهای هنجارشکن  عده‎ای نوجوان است. فیلم به تقلید فیلم‎های تین ایجری اروتیک یا تین ایجری تحریک کننده رفتارهای ناهنجار عده‎ی زیادی از نوجوانان را نشان می‎دهد که سن بلوغ را به بدترین شکل ممکن تجربه می‎کنند. اگر در Shank وقایع طوری تنظیم شده است که مخاطب از این نوع فایل‎ها منزجر شود در فیلم The Virginity Hit چنین نیست. حتی شخصیت‎های فیلم هم از اینکه فیلم خود را با آن شکل و شمایل ببینند منزجر نمی‎شوند و خود هم مقابله به مثل می‎کنند. اساسا تبلیغ عوض شدن جایگاه ارزش به ضدارزش است.

 

در مورد آخر که برای اشاره انتخاب کرده‎ام فیلم شبکه اجتماعی The Social Network ساخته کارگردان خوش ذوقی چون دیوید فینچر است. در فیلم نحوه راه اندازی سایت Facebook و جایگاه آن را شاهد هستیم. شبکه‎ای که در کشورمان هم ظرف دو سال اخیر بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. شبکه‎ای که به نظرم باز هم همچون ابزارهای تکنولوژی دیگر در برخی نقاط و در بازه‎ای از زمان تعریفش از اصلش متفاوت شده است. افراد زیادی هستند که وقت زیادی را صرف مطلب گذاشتن در این سایت می‎کنند. هم مطلب را در وبلاگ خود می‎گذارند، هم در سایت و هم کامل در فیس بوک می‎گذارند! اساسا جایگاه و تعریف متفاوت می‎شود. در ابتدای وارد شدنم به این شبکه دوستی تعریف خوبی از این سایت به بنده داد. اطلاع رسانی در حد تک جمله، عنوان یا یک لینک. پس از گذر زمان متوجه شدم حرفش کاملا درست است. هنگامی که شما تنها 50 دوست داشته باشید هر کدام هر روز یک مطلب 10 خطه بنویسند برای شما 500 سطر مطلب در روز می‎آید که مجبور می‎شوید اساسا از همه آن‎ها بگذرید حال حسابش را بکنید که تعداد دوستان شما به 1000 برسد!

 

خیلی از دوستان بوده‎اند که در هر روز یک فیلم را معرفی می‎کردند، یک اثر نقاشی و ... که در دراز مدت هم مخاطبی نداشتند و کم‎کم تنها در رودروایستی دکمه like کلیک شده است. صحبت دقیقا در همین‎جا است. ایرادی که آن عزیزان دلسوز می‎گیرند در چنین لحظاتی کاملا درست است. افرادی چنان مشغول کارهای بی‎هدف و روتین می‎شوند که هم از شرایط اصلی جامعه بی‎خبر می‎شوند هم درصد مطالعه آن‎ها کمتر می‎شود. مطالب سطحی جای مطالب ریشه‎دار را می‎گیرد. حتی بزرگترین کمپانی‎های تبلیغاتی در چنین شبکه‎هایی بازاریابی می‎کنند اما نوع بازاریابی در سطح کد دادن به مخاطبشان است. پیدا کردن جایگاه هویت فردی در هر موقعیت اگر روشن شود فضای مجازی و به خصوص چنین شبکه‎هایی می‎تواند به رشد فرهنگی، شخصیتی و صمیمیت اجتماعی کمک کند. اما همانطور که شرحش در فوق رفت و فیلم‎های مورد اشاره در همین سال نشان داده است جنبه منفی و دل سپردن به دیده شدن در چنین فضاهای سایبری می‎تواند بیراهه اساسی باشد.

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر