مرز جهل و عقلی که با آن روبه‌رو هستیم

 

مجید رحیمی جعفری

در زبان فارسی جهل (ضد علم) معادل نادانی است. از این‌رو فردی که علم ندارد جاهل یا نادان خوانده می‌شود. در دین ما خداوند در قرآن کریم در آیات متعدد مومنین را به عقل‌گرایی و پرهیز از جهالت فراخوانده است.[1]  امام رضا (ع) در این مورد فرموده است: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ؛ دوست هر انسانی عقل او و دشمن او جهل او است».[2] مرز جهل و عقل آن‌قدر در دین ما اهمیت دارد که در طول دوران فقها و اندیشمندان نیز به آن بسیار پرداخته‌اند. چطور می‌شود که با گذر کوتاهی در جامعه و نوشته‌های افراد مختلف با چنین فقر علمی روبه‌رو می‌شویم.

 

 

جهل و جهالت در جوامع مصرف‌گرا که همواره در پی گذر از اصل و بنیان مفاهیم هستند بیشتر از دیگر جوامع پدیدار می‌شود. در کشور ما نیز متأسفانه این مسئله با وجود این‌که دین اسلام مکرر انسان را از آن نهی کرده و تکنولوژی نیز پیشرفت کرده است؛ سطحی نگری و جهالت نیز بیشتر شده است. روی سخن بنده در این سرمقاله با یک جهل سطحی و ابراز نظرهای سطحی نیست و تنها می‌خواهم به جهل مرکب بپردازم که باز نیز متأسفانه در جامعه هنری بیشتر از هر جای دیگر نمود پیدا کرده است. گفتنی است استفاده از کلمه جهل و این آسیب‌شناسی توهینی به هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نیست و تنها تلنگری از نظرم محسوب می‌شود به اشخاصی که در فرهنگ و هنر این مرز و بوم مدیر هستند، هنرمند، ادیب یا منتقد هستند. جهل در دو نوع بسیط و مرکب شناخته می‌شود. در جهل بسیط چنان‌چه شخصی در مورد واقعیتی علمی ندارد اما صحت و درستی آن را احتمال می‌دهد وی در واقع نسبت به آن مسئله جاهل است و با ظن و گمان –که احتمال نیز درجاتی دارد- صحبت می‌کند و ادعای علم ندارد. اما در جهل مرکب شخص در عین جهل ادعای علم و ابراز فضل می‌کند که این بسیار بدتر از مورد قبلی است.

 

فقط با ذکر چند مورد گوشزدی برای متداول شدن جهل مرکب در جامعه هنری‌مان بر اثر چیزی که با آن در عرض یک یا چند هفته روبه‌رو شده‌ام می‌پردازم. ابتدا چرا در جامعه هنری جهل مرکب وضعیت اسفناک‌تری دارد: 1- جامعه هنری بیشتر از دیگر جوامع به طور مثال جامعه مهندسین به چشم می‌آید 2- شاید تنها در جامعه هنری باشد که نه تنها افرادی مدیر می‌شوند که نه در هنر تحصیل کرده‌اند بلکه به کل هنر را نمی‌شناسند بلکه حتی منتقدان آن نیز با وضعیت اسفناک و نوشته‌های بسیار سطحی جمعیتی از مخاطبان را که تنها در فرآیند شناخت به سر می‌برند به مثابه طرفدار دور خود جمع می‌کنند. مواردی که ظرف همین چند روز با آن روبه‌رو شده‌ام و تبدیل به سرمقاله شد:

1-    رئیس دانشگاهی چندین بار از بنده درخواست کردند در گروهی دیگر که خودشان نیز عضو هیئت علمی آن‌جا بودند تدریس کنم. از آن‌جا که این دعوت چند بار ادامه داشت و برای آن شخص نیز ارادت خاصی قائل بودم به آن گروه با تعیین وقت قبلی از سوی ریاست سر زدم. بسیار محترمانه برخورد کردم و پاسخی که گرفتم این بود که به ما مربوط نیست که شما چه عناوینی دارید، رزومه‌اتان پربار است مقالات علمی بسیاری دارید، محترمانه باز سوال کردم پس در جایگاه علمی مگر شما موارد دیگری را می‌سنجید خانم مدیر گروه گفتند نه شما باید تأیید صلاحیت از جانب بنده شوید. آن خانم که خود نه فعالیت هنری‌اش نه رزومه علمی‌اش نه تحصیلاتش یک دوم بنده نیز نبود خود را عامل مشروعیت بخشی به علم و عالم می‌دانست و پس از پر کردن 10 برگ باید در انتظار تأیید ایشان برای صلاحیت می‌نشستیم. من هم با لبخند تنها از گروه بیرون آمدم و رئیس دانشگاه چند بار از بنده جویا شد و گذرا مطالبی را عنوان کردم که منجر به توبیخ آن شخص شد که اصلا چنین قصدی نداشتم.

 

2-    پیمان معادی به تازگی در فیلمی Camp X-Ray در کنار کریستین استوارت ایفای نقش کرده است که فقط کافی است سری بزنید به نظر مخاطبان در زیر عکس‌های او و کریستین استوارت در فضای سایبری به خصوص شبکه‌های اجتماعی و متوجه بشوید این مرز جهل و فضل در چه حد باریک است. این مسئله به طور کامل شبیه به برخورد ایرانیان با لیونل مسی و فرناندو لیماست با این وجود که همین مخاطبان در جایگاه شناخت مخاطبانی که فوتبال دنبال می‌کنند را از جهل نسبی برخوردار می‌دانستند و حال خود انواع و اقسام توهین‌ها را به کریستین استوارت می‌کنند، برای پیمان معادی حکم می‌برند و نظام جمهوری اسلامی ایران را بسته تلقی می‌کنند که با وجود چنین عکس‌هایی دیگر جایی در کشور ایران ندارد. دوستان بازیگران بی‌شمار زیادی هستند که در این جشنواره‌ها از نظر شما بسیار بدتر عکس گرفته‌اند، فیلم‌های بدتری نیز بازی کرده‌اند، در میهمانی‌های دیگری عکس‌های مختلفی از ان‌ها منتشر شده است و تنها چیزی که باید در نظر داشته باشیم این است که آن‌ها حریم شخصی دارند و اغلب‌شان نیز در حال ایفای نقش در تئاتر، تلویزیون یا سینما هستند و خواهند بود و کسی به این چیزها توجه نخواهد کرد.

 

3-    به این عادت کرده‌ایم که افراد مختلفی بدون هیچ دانشی در مورد فرهنگ و هنر، در مورد یک اثر هنری نظر کارشناسانه (!) دهند و کامل نقد خود را علمی قلمداد کنند فقط کافی است در یک روز گوش‌ها یا چشم‌های خود را بیش از پیش در هر جایی باز کنید تا آن‌ها را بشنوید یا ببینید.

 

4-    مورد 3 زمانی بدتر می‌شود که خود بازیگران و منتقدان در جهل مرکب به سر ببرند. در هنر همة افراد را نمی‌توان هنرمند تلقی کرد و بیشتر پیشه‌ورز هنر داریم تا هنرمند و هنرمند با جهل مرکب سر و کار ندارد. منتقدان هنر در کشورمان نیز به دلیل طرفداری بیشتر از نقدهای سطحی این‌چنین جامعه‌اشان رشد یافته است و مدام در سر کلاس‌های خود نیز از تمامی پژوهشگران می‌خواهم که در نوشته‌های خود به شدت از تعابیر شخصی خودداری کنند مگر در یادداشت‌های آگاهی دهنده. بارها دیده‌ام بازیگر، پیشه‌ورز هنر یا منتقدی که از نزدیک می‌شناسم در مورد یک مسئله به طور کامل تخصصی ابراز فضل می‌کند و او در آن مسئله نه تنها هیچ صلاحیتی ندارد بلکه معلوم نیست چگونه استادان فن را نیز زیر سؤال می‌برد! با مثالی از این موضوع تکراری عبور می‌کنم. چند نفری را از همین قشر دیدم که به طور مثال کلمه شهرآورد که معادل بسیار مناسبی برای دربی است مسخره می‌کردند و استادانی که چنین واژگانی را ارائه می‌دهند در صفحات شخصی‌اشان مسخره می‌کنند یا پا را فراتر می‌نهند و در قواعد نگارشی نیز راه‌کار نشان می‌دهند یکی از آن افراد نوشته بود برخی تنوین را از عربی حذف و برخی دیگر آن را به صورت "ن" به کار می‌برند من نیز گروه دوم را قبول دارم و کلی دلیل و برهان که معلوم نیست از کجا سر باز می‌زند. عزیزان کافی است فقط مطالعه کنید. لطفا در زمینه‌ای اگر علاقه ندارید و فقط کنجکاو هستید فقط مطالعه کنید. لااقل کمی مطالعه کنید. به طور مثال تنوین در کلمه "واقعاً" را حذف نکرده‌اند که کلمه به صورت "واقعا" نوشته شود یا آن را تبدیل به "واقعن" کنند در کل کلمه عوض و "در واقع" یا بسته به معنای جمله استفاده می‌شود. هیچ ایراد ندارد که آن شخص با پژوهش به همه حتی استادان سابق ثابت کند که در صورت دیگر در زبان فارسی بهتر است اما روی سخنم کامل با اشخاصی است که در نوشتن یک متن نیز عاجزند.

 

5-    ماجرای اصغر فرهادی و آرگو که در حال حاضر نقل محافل است نیز کم از دیگر مسائل ندارد. کم از این دست خبرهای سطحی ندیده‌ایم که خیلی زود نیز تکذیب شده یا منبع‌اش مشخص شده است و خبر به هیچ وجه حرفه‌ای نیست و با عقل هیچ متخصصی جور در نمی‌اید و موضع همه ما به آن در حد ظن و جهل بسیط باید باشد در صورتی که به نظرها و حتی اشتراک گذاری این خبر نگاه کنید که چه مطالبی از روی جهل مرکب به آن پیوست شده است.

 

6-    چندی پیش به واسطه گفته یکی از دوستان برای کاری به دفتر یکی از روابط عمومی‌های بسیار جزء رفتم که ایشان نیز گویا به هیچ وجه وقت نداشتند. نوع شغل ایشان معلوم نیست روابط عمومی است یا معاون وزیر یا مدیرکل چون در اصل با عموم کاری نداشتند. طی چند سال گذشته همواره استادان و پژوهشگران خوبی گفته‌اند که تمایل دارند در جشنواره فیلم فجر فیلم‌ها را مورد مطالعه قرار دهند ولی در صورتی که شأن‌شان حفظ شود و در صف‌های عریض و طویل نایستند. دو بار این مسئله را با دیگر مدیران جشنواره فیلم دوره‌های قبل شفاهی و کتبی در میان گذاشتم ولی آن‌ها گفتند خوب بروند ببینند و ما نیز دوست داریم که به فجر بروند ولی نمی‌توانیم به آن‌ها کارت بدهیم؛ اما امسال مسئله فاجعه‌بار بود چون شخص متصدی نه تنها کمکی نکرد بلکه در کل با سواد مشکل داشت و آن‌ها را بی‌سواد و بی‌ربط با حوزه سینما قلمداد کرد! فقط دهانم باز مانده بود که چگونه یک شخص در چنین جهل مرکبی به سر می‌برد. حتی دو بار سؤال کردم به نظر شما یک استادی که سینما تدریس می کند و دکتری سینما و فیلمنامه نویسی از بهترین دانشگاه های انگلستان و فرانسه دارد نباید دعوت شود و ایشان با لحن بسیار بدی گفتند چه لزومی دارد! واقعا چه لزومی دارد محفل آن‌ها خراب شود.

 

می‌دانم این موارد مدام در حال افزایش هستند و امیدوارم با تلنگری کوچک از آن‌چه خود ظرف یک مدت کوتاه مشاهده کرده‌ام کاسته شود. جهل مرکب با مثال‌های مختلفی در قرآن کریم مورد نقد قرار گرفته است و دشوارترین امر در هدایت انبیاء هدایت همین اشخاص بوده است. برخی افراد در پی جهل بسیط و عدم شناخت و رجوع به عقلانیت اسلام (در مقام تسلیم نزد خداوند) نمی‌آوردند و انبیاء مهم‌ترین رسالت‌شان همین روشن ساختن، پرده‌برداری و هدایت به سوی نور است. در مقابل اشخاصی بوده‌اند که خداوند از انبیاء خود خواسته است آن‌ها را به حال خود رها کند. مدت‌ها از آخرین رسول که هم‌زمان با میلاد آن حضرت (ص) این یادداشت نوشته شده است لزوم چنین هدایتی، می‌گذرد و هم‌چنان کسانی هستند که با فضلی در مورد مسئله‌ای صحبت می‌کنند، ابراز نظر کارشناسی می‌کنند و راه‌کار نشان می‌دهند که علم نیز در نزدشان تعجب می‌کند.

 

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بمِا لَایسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَایعْقِلُونَ»؛

«مَثَل (تو در دعوت) کافران، بسان کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر،) صدا می‏زند، ولی آن‌ها چیزی جز سر و صدا نمی‏شنوند (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمی‏کنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند از این رو چیزی نمی‏فهمند!»(آیة 171 بقره) [3]



[1]  ر. ک به آیات )طور/32 )، نُهى‏ (طه/54 و 128) ، حجر(فجر/5) ، قلب (ق/37، حج/46، توبه/87 و 127 و لُبّ (آل عمران/7، رعد/19، زمر/18، غافر/54(

[2] بحار الانوار، جلد 75: ص 335.

[3] منظور از کری، گنگی و کوری در اینجا بُعد معنوی و روحانی است که همان بینش و بصیرت بوده که نتیجه‌ی آن، منتفی شدن عقل و عدم تمییز و تشخیص خواهد بود؛ و راه درمان این جهالت، کسب بینش و بصیرت است. (تفسیر روشن، جلد 2، ص 325)

 

 

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری