محدوده‎ی هراس و لذت / نگاهی به نقاشی‎های نجمه کزازی

سه اثر از نجمه کزازی را در فضای مجازی مشاهده کردم و هر کدام روایتی از یک داستان و آسیب‎شناسی اجتماعی بودند. آثار در یک خط روایی چنان قرار می‎گرفتند که حتی نوه قلم‎زنی و رنگ‎ها و جزئیات نیز در روایت کامل می‎شدند. در زیر هر سه اثر آمده است.

نقاشی نجمه کزازی

 

نجمه کزازی

 

نقاشی های نجمه کزازی

 

 

نجمه کزازی نام آثارش را محدوده‎ی لذت گذاشته است. در نقاشی شماره 1 با منطقه‎ای کوهستانی روبه‎رو هستیم که از کودک تا بزرگسال آن شوخ و شنگ هستند و برف بازی می‎کنند. کاملا مشخص است که جزئیات اهمیت چندانی ندارد. کوه تنها نوعی باید رسم می‎شده که فضاسازی شود. انسان‎ها جز لبخند چیز دیگری را برای ما مشخص نمی‎کنند. در اصل افرادی در این خطه در حال لذت و شادمانی هستند. از جزئیات این منطقه تنها می‎توان به دکل‎هایی اشاره کرد که آن‎ها هم تمامی خصوصیات خود را یدک نمی‎کشند.

تصویر شماره 2 همان بافت موقعیت مکانی تصویر شماره 1 است اما خصوصیات آن بافت کاملا متفاوت است. منطقه کوهستانی که یک سرباز سر تا پا مسلح رو به تصویر ایستاده و جزئیاتش کاملا مشخص است. این سرباز حسی واقع‎گرایانه به ما می‎دهد. او را در تصویر کاملا حس می‎کنیم، اما کسی یا کسانی که او را حس نمی‎کنند مردم آن منطقه هستند. مردمی که هنوز هم در حال لذت بردن از برف‎بازیشان و شاید خواب خرگوشی باشند. شخصی که جلو می‎دود خونی است و لباس خونی را در دست دارد و پشت سری‎اش هم‎چنان با او در حال شوخی است. آن‎ها کمتر با جزئیات رسم شده‎اند.

در تصویر شماره 3 لذت و سرخوشی به دل یک کلبه آمده است. کلبه‎ای که در ساختار فرهنگی مأمن است. در خانه همه چیز با جزئیات تمام رسم شده است. تمام کودکان حس واقعگرایانه دارند. شوخی‎ها به سمت یک نفر نشانه رفته است که در مرکز معنا قرار دارد. کسی که تولدش را می‎خواهد در خانه‎اش همراه با دوستانش جشن بگیرد، اما چیزی که در پشت سرش دارد عمق فاجعه را نشان می‎دهد. در باز شده این بار نه یک نظامی بلکه نظامیان در حال داخل شده‎اند. نظامیانی که در تکه روایت قبلی خطرش حس نمی‎شد این‎بار تا درب منزل آمده‎اند. خنده پسرکی که تولدش را جشن گرفته تبدیل به هراس شده و دستش را در جلوی آن قرار داده ترس و بهت در چشمانش موج می‎زند شاید او تنها کسی است که خطر را در آخرین لحظه حس کرده و از خواب خرگوشی پا شده است. دوستانش هم‎چنان با او شوخی می‎کنند و شاید دیگر وقت برای روبه‎رویی با چنین مشکلی گذشته باشد.

با دنبال کردن خط روایی هر سه نقاشی متوجه می‎شویم، نقاش نهیبی به یک خطر اجتماعی -که آدمی همواره مشکلات را پشت گوش می‎اندازد و در آخرین لحظه با فاجعه روبه‎رو می‎شود- می‎زند. در ابتدا نیروی نظامی وجود نداشت، سپس حضور آن‎ها مشاهده می‎شد و باز هم مردمان در حال تفریح بودند ولی این خطر آن‎قدر جدی بود و آن‎قدر مردمان پشت گوش می‎انداختند که کار از کار بگذرد. با دیدن این تصاویر در یک رابطه بیناذهنی به یاد یک تفکر انگلیسی افتادم. بریتانیا به جنگ و استعمار یک خطه نگاه متقاوتی داشت. آن‎ها ابتدا یک تفکر را در دل مردم جا می‎انداختند، سپس نیروی نظامی خود را کم‎کم وارد آن‎جا می‎کرد تا روزی که نیاز به درگیری چندانی نباشد و مردم نیروهای نظامی را پشت درب منزل خود ببینند و وطن خود را دیگر باید دو دستی تقدیمشان می‎کردند.

 

 

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری