نقد فیلم همه می‌دانند ساخته اصغر فرهادی؛ تهدیدی بیرونی، جراحتی درونی و روایتی معماگونه

 

نقد فیلم همه می دانند اصغر فرهادی

تهدید بیرونی، جراحتی درونی و در میان آن روایت معماگونه؛ سه مولفه تعیین کننده جدیدترین درام آدم‌ربایی قوی و دردناک اصغر فرهادی محسوب می‌شوند که سنگینی بار آن روی شانه‌های بازیگرانی چون پنه‌لوپه کروز، خاویر باردم و ریکاردو دارین است.


«همه می‌دانند» دارای خطوط اصلی فیلم‌ها فرهادی است و ایده آن یادآور ساخته‌های پیشین و از نگاهی دیگر تحت تاثیر آثار «میشائیل هانکه» و «میکل‌آنجلو آنتونیونی» است. ممکن است صحنه‌ای وجود داشته باشد که ما را ناامید کند اما با هوشیاری فرهادی همان نمای نقطه نظری از بی‌رحمی و شقاوت را به رخ می‌کشد. (شاید حتی هانکه این ایده را تحسین کند)


این فیلم درباره ضربه بیرونی و ویرانگر به یک خانواده است، ضربه‌ای که تمام نقاط ضعف‌، شکاف‌ها و خطاها را افشا می‌کند و این کار را با چنان مهارتی انجام می‌دهد که گویی این رمزو رازها و دروغ‌ها نوعی گناه هستند که حالا نوبت تاوان غیرقابل انکار آن است. این ایده‌ای است که فرهادی پیش از این نیز به آن توجه کرده بود: رازهای سر به مُهر، زخم‌های التیام نیافته و بازگشت احساس‌های سرکوب‌شده. مضمون جنایی فیلم نیز به طرز عجیبی مرا به یاد نمایش‌نامه «بازپرس وارد می‌شود» نوشته «جی. بی. پریستلی» انداخت. من فکر می کنم نقش‌آفرینی‌های فیلم و حال و هوای جنوب اروپا در آن، قدرت جدیدی به زبان سینمایی فرهادی بخشیده است.


صحنه‌ای هست که لورا (پنه‌لوپه کروز) به ویلای اسپانیایی‌شان پس از سال‌ها برای مراسم عروسی بزرگی باز می‌گردد. همسرش الهاندرو (ریکاردو دارین) به دلیل کار در خانه جدیدشان که در آرژانتین تازه تحویل گرفته‌اند، می‌ماند؛ اما لورا با خود دو فرزندش را می‌برد که ایرنه (کارلا کامپرا) دختر نوجوانش یکی از آن‌هاست. ایرنه در آن‌جا با وجود مخالفت مادرش به پسری علاقه پیدا می‌کند که رازی را با او در میان می‌گذارد. این‌که مادرش پیشتر در عشق نافرجام با یکی از بومیان آن‌جا یعنی پاکو (خاویر باردم) بوده که قلبش شکسته است. این یک راز نیست چیزی است که "همه می‌دانند"، اما چه چیز دیگری همه می‌دانند؟

 

پرسش این سوال، دلالتی وحشتناک به وقتی دارد که ایرنه در وسط جشن عروسی ناپدید می‌شود و در اتاق خوابش کسی بریده‌هایی از جراید را انداخته که در مورد آدم‌ربایی بدنام از چهارسال پیش در همان مکان است. چیزی نمی‌گذرد که کسانی که این متن‌های عجیب را باقی گذاشته‌اند درخواست پول و تهدید می‌کنند که اگر موضوع را با پلیس در میان بگذارند عواقب ناگواری برایشان به همراه دارد.

 

پشت این قضیه چه کسی است؟ آیا چنین مسئله‌ای از سوی خود ایرنه جعل شده، به صورتی که با عاشق‌اش فرار کرده باشد و چنین ایده‌ای به سرش بزند؟ پاکو هم‌چنان از پدر بدخلق و مسن لارا به دلیل رفتار ناخوشایندش در سال‌ها پیش کینه به دل دارد که پدر لارا زمین او را در فرصت طلبی بسیار ارزان خریده و زمانی که پاکو در مستی و قمار به سر می‌برده از این موقعیت سواستفاده کرده و زمین را مفت از چنگ او درآورده و آن را به تاکستانی پرسود تبدیل کرده است. آیا ممکن است خانواده لارا در این توطئه دست داشته باشند که باجی باید به پاکو بدهند. یا این‌که خود الهاندرو آن‌قدری که همه به او حسادت می‌کنند ثروتمند نیست؟


صحنه بیشتر مأیوس کننده این است که هر چقدر لورا قصد روحیه بخشیدن به دخترش دارد، فیلم به نظر می‌رسد انگیزه‌ای برای حل این مشکل ندارد. در حقیقت، این مخالفت ممکن است درست باشد، از آن‌جایی که آدم ربایی ایرنه خود وسیله‌ای برای پیمایشی در شناخت شخصیت‌های باقی مانده می‌شود.  هر چه او به گذشته از دست رفته‌اش فکر می‌کند فرهادی عمیق‌تر شکاف‌های گذشته‌شان را بررسی می‌کند.

 

با حفظ احترام به این فیلم، احساس می‌شود «همه می‌دانند» نسخه‌ی بی‌رمق و تکراری درباره‌ی الی است. درامی خلاف عرف بر پایه گم شدن شخصی که فرهادی را در نقشه سینمای جهانی قرار داد که جایزه بهترین کارگردانی را در سال 2009 از جشنواره برلین کسب کرد. از اضمحلال زنی جوان (از گونه‌ای مک گافین) در بازسازی صحنه ناپدید شدن¬اش توسط شخصیت‌های دیگر استفاده می‌شود تا خودشان در معرض واکاوی ابعاد مختلف شخصیت‌شان قرار گیرند. فرهادی در این‌جا نیز بر همان منوال به جای توجه به قربانی به افرادی که از این ناپدید شدن متأثر شده‌اند پرداخته است.


به همین ترتیب، «همه می‌دانند» تریلری معمایی از جنس پازل‌گونه جیگساو (شخصیت مجموعه فیلم‌های اره) نیست، بلکه یکی دیگر از آن آثار فرهادی است که انتظارش را داریم و سر نخ‌ها به مخاطب برای منظور دیگر داده می‌شود. مجرمان تنها یک بار بیشتر نشان داده نمی‌شوند و حتی در این صورت هم به شکل عجیبی این امتیاز را که چگونه آن‌ها را به سمت عدالت بکشاند از دست می‌دهد. هنوز ما نمی توانیم این که چه کسی پشت پرده است را حدس بزنیم و این مورد به طور ناگهانی در تصور ما بسط داده می‌شود که لورا می فهمد به طور حتم یکی از افراد نزدیک به خانواده به دخترش دارو خورانده و در آدم ربایی دخترش دست داشته است.


در همین حال دسیسه واقعی در حاشیه‌ها ایجاد می‌شود، همان طور که فرهادی وقایع قبلی مابین پاکو و لورا را بررسی می‌کند. این جایی است که برتری کارگردانی فرهادی نمایان می‌شود و با وجود آرام پیشرفتن فیلم برای رسیدن به جایی که حقایق برملا شود، از همان شروع اتفاق ما را جذب خود می‌کند. فرهادی هر چند «همه می‌دانند» را با مکان‌هایی چون ویلاها، تاکستان‌ها، میادین شلوغ و جاده‌های بین شهری نشان می‌دهد که فیلمنامه‌ای شسته و رفته از مبادلات بین‌فردی است اما احساس می‌شود وجه تئاتریکال آن غالب است و گویی با یک نمایشنامه سر و کار داریم.

 

 

 

درباره نویسنده :
هدیه میرزاده
نام نویسنده: هدیه میرزاده

سمت در آکادمی هنر: مدیر گالری رج

عرصه های فعالیت: ترجمة متون هنری، نویسنده آکادمی هنر از 1392، مُد و پوشاک، تئاتر